تقاضا برای گرفتن گذرنامه برای فرار از کشور افزایش یافته است. شماری از مراجعین ریاست پاسپورت وزارت داخله می گویند که به علت فقر، بیکاری و افزایش ناامنی ها می خواهند کشور را ترک کنند.
در گذشته روزانه تا ۱۰۰۰ گذرنامه در کابل توزیع می شد اکنون اما این رقم به بیش از ۷۰۰۰ گذرنامه در روز رسیده است.
اسلام الدین جرات؛ سخنگوی وزارت مهاجرین می گوید:"وقتی که وزارت کار و امور اجتماعی که یک بخش از بدنه دولت است، می گوید که ۴۰ درصد مردم کشور بیکار هستند چگونه یک مهاجر ما جرات می کند که از اروپا به افغانستان بیاید و همین وضعیت باعث شده که فرار شهروندان کشور نیز افزایش پیدا کند."
بیشتر مردم افزایش نگرانی های امنیتی را علت اصلی بیرون شدن از کشور می دانند.
نجیب الله دانش؛ معاون سخنگوی وزارت داخله می گوید:"ما در کل آمادگی ها و تدابیر امنیتی خود را داریم و اولویت ما تقویت نهادهای کشفی و استخباراتی ماست که ما بتوانیم از حمله های هراس افکنانه در کشور جلوگیری کنیم و دروازه های پایتخت را کنترل جدی کنیم."
با اینهمه به نظر می رسد هیچ چیزی جلودار سیل رو به پیش مهاجرت و فرار از کشور نیست. اداره پاسپورت و پشت دروازه سفارتخانه های خارجی، گواه این مدعاست.
جز این، میلیون ها نفر از شهروندان کشور نیز در ایران و پاکستان و اروپا و امریکا اقامت دارند و با توجه به وضعیت کنونی، نه تنها هیچ میل و علاقه ای برای بازگشت به کشور ندارند؛ بلکه روز به روز بر شمار آنها افزوده می شود.
مهاجرت اما با وجود آنکه ظاهرا تنها انتخاب پیش روی نسل سرخورده از وضعیت کنونی و سوخته در آرمان کار و زندگی بهتر و امنیت است، این سفر برای همه سرانجام یکسانی ندارد. با این حساب، نباید این تصور انحرافی پیش بیاید که آنهایی که دست به مهاجرت های دسته جمعی می زنند، خوشبخت تر از کسانی هستند که وضعیت اسفبار کنونی را تحمل می کنند و ماندن را بر رفتن ترجیح می دهند.
سواحل ترکیه و اردوگاه های انباشته از سیل جوانان و حتی خانواده هایی که از مسیر ایران دل به دریا می زنند و راهی بهشت گمشده آنسوی آب ها می شوند، شاهدی بر این امر است.
عکس های تکان دهنده و هولناکی از سرنوشت غم انگیز جوانان افغان در سواحل ترکیه، مدتی است که در شبکه های اجتماعی، دست به دست می چرخد.
عکس هایی که نشان می دهد بدن های بی جان جوانان، پس از غرق شدن، با رانش آب به ساحل آورده شده اند و مأموران نجات، در حال جمع آوری آنها هستند.
داستان های تکان دهنده ای از تجاوز جنسی بر زنان و کودکان تا گم شدن و فروپاشیدن بنیان خانواده ها و فقر و بی خانمانی نیز گزارش می شود.
تصور این وضعیت، بسیار شبیه به وضعیت ساکنان وحشت زده جزیره ای است که غولی آدمخوار در آن ظهور کرده باشد و جمعیت انبوهی از بیم گرفتار شدن در چنگال هول انگیز غول، با ترس و فریاد، پا به فرار نهاده باشند.
این غول برای افغانستان چیست؟
ناامنی و تروریزم؟ فقر و بیکاری؟ فساد؟ حکومت داری ضعیف؟ عدم امید به آینده یا سرخوردگی نسلی که از دست می رود؟
همه اینها ممکن است وجود داشته باشد.
واکنش دولت در این زمینه –دست کم آنچه تاکنون مشاهده شده- تسهیل و تسریع روند توزیع پاسپورت و در نتیجه کمک به این فرار دسته جمعی است و لاغیر.
وزارت مهاجرین هم ظاهرا یک راهبرد پنج ساله برای بازگشت تدوین کرده که به نظر نمی رسد در وضعیت جاری بتواند کاری از پیش ببرد.
از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که این ناعادلانه است که انگشت اتهام را تنها به سمت وزارت مهاجرین نشانه برویم و مدعی شویم که این وزارت، قادر به مدیریت بحران و کنترل وضعیت نیست؛ زیرا این وزارت، در نهایت می تواند برای بهبود وضعیت مهاجرین، برنامه های اجرایی ارائه کند؛ اما معضلات ریشه ای که موجب بروز این بحران می شوند از حیطه کار، توانایی و امکانات این وزارت خارج است.
با این حساب، انتقاد اصلی بر ارکان اصلی حکومت وارد است که کشور را به جزیره وحشت بدل کرده اند و غول فقر و فساد و تروریزم و ناامنی و بیکاری را به جان ساکنان آن انداخته اند.