برای اینکه از نزدیک بتوانم برداشتی از فساد در ادارات دولتی افغانستان داشته باشم و ببینم که رشوه چطور پرداخته و گرفته میشود، راهی نداشتم جز این که به عنوان یک فرد عادی وارد ادارهای شوم و تقاضای انجام کاری را عنوان کنم. برای این منظور مناسبتر از اداره پلیس ترافیک (راهنمایی رانندگی) نیافتم.
بحث فساد اداری در ادارات دولتی افغانستان از سالها به اینطرف مطرح است و مقامهای دولتی هم آن را میپذیرند، ولی تاکید میکنند که در تلاش ریشهکن کردن آن هستند. اثبات فساد در این ادارات به عنوان یک پدیده کار مشکلی است، به ویژه اگر خبرنگار باشید، باید شواهد و مدارک فناعتبخشی در اختیار داشته باشید.
ازدحام افراد مختلف در عقب پنجره این اداره نشان میداد که کار مراجعهکنندگان به سرعت انجام نمیشود. صدایی از میان جمعیت بلند شد که به مدیری در داخل دفتر میگفت: "جناب مدیر، این برگه نیاز به یک امضاگگ دارد، چه وقت بیایم؟" و هنگامی که با لحنی متفاوت به مدیر گفت: "فکرت باشد"، به نحوی تفهیم کرد که او فردی متفاوت است و نیاز به توجه ویژه دارد.
مراجعهکنندگان به این اداره عمدتا برای گرفتن گواهینامه رانندگی، مجوز گردش وسایط، گرفتن پلیت/پلاک میآیند. آنها برای رسیدن به مقصد شان با به صورت حضوری یا از طریق مکالمه تلفنی صحبت میکنند و یا هم برگه درخواست کتبی ارائه میکنند. ظاهرا این کارها ساده به نظر میرسند، ولی گاهی مثل گذشتن از "هفتخوان رستم" است.
"کمیشنکاران" (کمیسیونکاران) که در نقش افراد ارتباطی میان مراجعهکنندگان و ماموران کار میکنند، کسانیاند که کارها را برای بسیاریها آسان میکنند و حتی در مواردی کارهای ظاهرا ناممکن را ممکن میسازند.
شنیده بودم که چنین افرادی در آن جا هستند، اماچطور باید آنها را میشناختم؟ چرا که از نظر ظاهری فرقی بین آنها و سایر افراد وجود ندارد. از کسی هم نمیشود پرسید که چه کسی کمیشنکار است. ولی همین نابلدی خودش به آنها میفهماند که شما به دنبال شان هستید. به نظر میرسد کمیشنکاران روانشناسان ماهری باشند، چون کسانی را که به دنبال شان هستند، میشناسند.
یکی از آنها به من نزدیک شد و پرسید که چه مشکلی دارم. برایش گفتم مشکل من عدد "۳۹" است.
این عدد در افغانستان به دلایل و روایتهای مختلفی از سوی برخیها عددی نحس و نامطلوب و گاهی حتا "دشنام ناموسی" پنداشته میشود و تقریبا در هر جایی که به چشم بخورد مشکلساز میشود. حتی ارزش یک وسیله نقلیه در بازار را تا نصف کاهش میدهد. به همین دلیل حتی شش سال پیش که لویه جرگه افغانستان برای مشورت دادن به دولت در امضای پیمان استراتژیک با آمریکا در کابل برگزار شد، هیچکسی حاضر نشد در کمیته ۳۹ این جرگه عضو شود.
به همین دلیل، برایش گفتم من هم نمیخواهم روی پلیت موترسیکلتم این عدد باشد،
برآورد دولت افغانستان در سال ۱۳۹۳ این بود که این عدد تنها به دولت حدود یک میلیارد افغانی خسارت مالی وارد کرده است. حالا میزان زیانی که از این بابت در زندگی روزمره به افراد وارد شده، مشخص نیست. بنابراین، باید فکرم را جمع کنم و برای فرار از چنین عدد زیانبار و "شرمآور" به کمیشنکار پناه ببرم.
مردی لاغراندام با سر و وضعی نسبتا مرتب، مشکل مرا تشخیص داد و مرا به کناری کشید. در حالی که مواظب اطرافش بود تا کسی متوجه کار خلافش نشود، تکتک اوراق موتورسیکلتم را ورانداز کرد و گفت: "مشکلی نیست، کارت میشه". اما در برابر کاری که قرار بود او برایم انجام دهد، مبلغ هنگفتی درخواست کرد. پس از مقداری چانهزنی بر سر مبلغی با هم توافق کردیم.
اسنادم را به او تحویل دادم. اما نگران بودم که نشود با تمام اسناد و مدارک ناپدید شود و به این دلیل از دور دنبالش کردم. به چند اتاق اداره پلیس ترافیک رفت و با شماری از کارمندان به صورت زیرگوشی صحبت کرد. این کارها حدود نیم ساعت وقت گرفت. سرانجام، اوراق را به مردی ظاهرا حدود ۷۰ ساله تحویل داد.
این مرد ریشسفید وارد اتاق بخش صدور پلیت شد و کمیشنکار نزد من آمد. از او پرسیدم: "او که بود؟" گفت: "مرد قدرتمندی است، نفر امنیت است". بعد معلوم شد که او هم کمیشنکار است؛ اما در حرفه خود کهنهکار. بعدتر خودش برایم گفت که ۲۰ سال است این کار را میکند
این مرد چند دقیقه در اتاق بخش صدور پلیت بود. وقتی بیرون آمد، گفت بعد از ظهر پلیت موتور من صادر میشود. وقفه یکساعته صرف غذا و ادای نماز، فرصت مناسبی را فراهم کرد تا شیوه و گستردگی کار کمیشنکاران را درک کنم.
با آن که طی مراحل اداری در اداره پلیس ترافیک نسبت به گذشته خیلی سادهتر شده، اما فساد اداری باعث پیچیدهشدن کارها شده است. کاغذبازیهای اداری برای تمدید تاریخ جواز سیر/مجوز تردد، تغییر رنگ موتر/خودرو، تغییر انجن و برخی کارهای دیگر را عمدتا همین کمیشنکاران انجام میدهند.
برای تهیه فهرست کامل کارهایی که کمیشنکاران میکنند، باید تحقیق بیشتری کرد، ولی من دانستم که آنها در انجام برخی کارهای مهم سهم دارند. تعویض جواز سیر خودروهای گمشده با موترهایی که از طریق قاچاق وارد شده اند، تبدیل کردن موترهای شخصی به تاکسی و حتی آزادی رانندگانی که مرتکب جرایم ترافیکی شدهاند, از جمله اینکارها است.
اما گرفتن گواهینامه رانندگی نیاز به حضور متقاضی دارد. اگرچه دریافت چنین سندی به لحاظ قانونی مانند سایر کشورها نیاز به سپری کردن مراحل قانونی و امتحانهای متعدد دارد، اما کمیشنکاران این کار را هم برای بسیاریها آسان کردهاند.
شمار کمیشنکارانی که در اداره پلیس ترافیک کار میکنند، به دهها میرسد. بیشتر آنها پیشینه کار در نهادهای دولتی دارند و از کارهای اداری به خوبی سر در میآورند ـ چیزی که برای بسیاری از مراجعهکنندگان بیسواد این اداره گیجکننده است.
برای کمیشنکاران، قهوهخانهها و رستورانهای اطراف اداره راهنمایی رانندگی محل اصلی "شکار" مراجعهکنندگان به اداره پلیس ترافیک است؛ هر چه فرد مورد نظر بیسوادتر و نابلدتر باشد، بهتر است، چون میتوانند پول بیشتری از آنها بگیرند.
در یکی از رستورانها که من بودم، کمیشنکاران سر صحبت با دو نفر را برای معاملهای بر سر دریافت دو پلیت باز کردند.
صد دلار، حداقل پولی است که کمیشنکاران برای اجرای کارهای ساده مطالبه میکنند. آنها مدعی هستند که بخش زیادی از پول دریافتی را به مامورانی میپردازند که با آنها همکاری میکنند. به گفته آنها، حتی ماموران پلیس جنایی و امنیتی هم رشوه میگیرند، اما مسئولان پلیس همواره چنین ادعاهایی را تکذیب میکنند.
وقتی وقفه ظهر تمام شد، به اداره پلیس ترافیک رفتم. کمیشنکار من به کمیشنکار دیگر زنگ زد. چند دقیقه گذشت و همان مرد ریشسفید به صحن اداره بیرون آمد و سند صدور پلیت بدون عدد ۳۹ را به ما داد. حالا زمان پرداخت پول بود ـ وقتی که هم ترس وجود آدم را فرامیگیرد و هم حس بدی به آدم دست میدهد.
زمانش رسیده بود که کمیشنکار کمی از نگرانی من بکاهد، چرا که منافعش در آن نهفته بود. گفت: "مشکلی نیست، پول را بدهید". مگر چطوری ممکن است که در صحن یک اداره پلیس پول غیرقانونی به کسی داد؟ حرف بسیاری از کمیشنکاران این است که "آب از بالا گل آلود است".
صفی الله امین زاده -بی بی سی