q184

اگر به مطالعه عواطف، اندیشه‌ها و تجربه‌های مردمی دلبستگی دارید، پس تنها کتاب خواندن کافی نیست. به ادبیات رانندگان یا آنچه که در برخی از شهرهای منطقه به عنوان ادبیات خیابانی شناخته می‌شود، نیز باید توجه کرد.

به نظر می‌رسد که حالا در هرات در غرب افغانستان، شعرها و نوشته‌های جذاب عامیانه بیشتر به جای این‌که بر پشت کامیون‌ها یا خودروها/موترهای تیزرفتار و

کوچک، نگاشته شوند، بر پشت سه چرخه‌ها یا ریکشاهای موسوم به 'زرنج ' خطاطی می‌شوند.

هزاران موتورسیکلت سه چرخه که بدنه‌ای با شکل و شمایل رکشا بر آن نصب شده، پررونق‌ترین وسیله‌ برای حمل و نقل افرادی است که پول کافی برای استفاده از تاکسی ندارند.

این وسیله را حالا همه به نام "زرنج" می‌شناسند. شاید به این دلیل که در نخست شهر زرنج مرکز ولایت نیمروز، محل اصلی بسته‌‎بندی و استفاده از این وسیله نقلیه بود که بعدا به دیگر نقاط افغانستان گسترش یافت.

جمله‌ها، عبارات و شعرهایی که بر پشت زرنج‌ها نوشته می‌شوند از لحاظ محتوا خیلی متنوع‌‎اند، اما به طور کلی می‌توان به چند دسته تقسیم شان کرد.

برخی از این نوشته‌ها و شعرها بار اخلاقی دارند و به نظر می‌رسد که ریشه در اصول جوانمردی و عیاری داشته باشند. مثلا: "فقیرم اما نامرد نیستم"، "برو بابا کو رفیق"، "من از زندان نمی‌ترسم که زندان جای مردان است... من از رفیق نامرد می‎ترسم که در این دنیا فراوان است".

برخی جمله‎ها، تصویرهای شاعرانه نیز با خود دارند و به علاوه، نشانه‌هایی از نفوذ زبان انگلیسی حتی در بین افراد کم‎سواد جامعه را می‌توان در آنها دید. مثل این جمله: "آخرین استایل زندگی، کفن است."

برخی از این نوشته‌ها، کیفیت خاصی دارند، به گونه‌ای که هرچند نمی‌توان آنها را طنز خواند اما خواننده را بی اختیار به خندیدن وا می‌دارد. مثل: "آ جوان! همیته خوش دارم."، "وقتی که مرا می‌بینی چرا حسودی تو میشه؟" و "دنبالم نیا، پرخاک می‌شی"

شعرها و نوشته‌های عاشقانه اما باب دل بسیاری از رانندگان زرنج است. مثل: "به ظاهر گرچه زیبایی، به باطن مار کبرایی"، "بی‌خار بگرد، تمام شیرهای جنگل می‌دانند تو آهوی منی" و یا "یکی مثل من برات می‌میره"

سید اصغر بر پشت زرنج خود نوشته "به زندگی ادامه نمی‌دهم، جز به عشق تو!"

او می‌گوید: "عشق ما کشید و این را پشت زرنج خود نوشتم. جمله را من انتخاب کردم و خطاط نوشته کرد. هر کس نیاز دارد که دلش زنده و طبع خوش داشته باشد. یکی این را می‌خواند دلش خوش می‌شود. مملکت ما سرتاسر غم است. تا بتوانیم باید خود را و امثال خود را دل زنده نگهداریم."

بسیاری از شعرها و جمله‌های نوشته شده بر پشت زرنج‌ها را علیرضا خالقی یکی از تابلونویسان هرات نوشته است.

آقای خالقی می‌گوید رانندگان زرنج‌ با شعرهای شاعرانی مثل سعدی، حافظ و مولانا رابطه برقرار نمی‌کنند. آنان با سخنان عام فهم، به گفته او، درد دل خود را بیان می‌کنند.

آقای خالقی می‌گوید: "مثلا این شعر: دوستی با هر که کردم زد به قلبم خنجری ... عاشق هرکه شدم او شد نصیب دیگری، جوانان هم عموما عاشق اند. مصارف عروسی هم بسیار بالا است. آنان با همین نوشته‌ها خودشان را ارضا می‌کنند. احتیاجات خودشان را بیان می‌کنند. یا می‌گویند، شد شد، نشد میرم آلمان ... اینها دردهای خود را بیان می‌کنند."

رانندگان زرنج‌های آراسته و اندکی شسته و رفته که به نظر می‌رسد درآمد بیشتری هم دارند، در کنار تک‌بیت‌ها و جمله‌های جذاب، برای بیان ذوق و اندیشه خود، از پوسترها یا نقاشی هم استفاده می‌کنند؛ از ستاره‌های سینما گرفته تا رهبران تنظیم‌های جهادی و تصویرهای عاشقانه و خیالی.

آقای خالقی می‌گوید از وقتی که ریاست اطلاعات و فرهنگ محدودیت‌هایی وضع کرده، بازار او هم سرد شده است.

او می‌گوید چند ماه پیش هر روز سه تا چهار راننده زرنج برای نوشتن چنین جمله‌هایی به محل کار او می‌آمدند. در یک ماه گذشته اما بر هیچ زرنجی چیزی ننوشته است.

جاوید ضرغام، معاون اطلاعات و فرهنگ هرات می‌گوید بر پشت برخی از زرنج‌ها جمله‌ها و سخنان رکیک و بی‎مفهوم نوشته می‌شد.

اما به نظر می‌رسد که تنها وضع محدودیت از سوی اداره اطلاعات و فرهنگ هرات باعث نشده که هزاران زرنج دیگر چیزی برای خواندان به کسانی که در جاده به دنبال آنان حرکت می‌کنند، نداشته باشند.

وضعیت دشوار اقتصادی هم به بسیاری از رانندگان اجازه نمی‌دهد که حرف دلشان را با خط خوش یا تصویر هنری ابراز کنند. آنان فقط می‌توانند دلنوشته‌های خود را در حافظه نگهدارند و زمزمه کنند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما