هزاران تن از سادات ولایت بامیان روز جمعه 20 اسد با راهپیمایی مسالمتآمیز، خواهان درج قوم سادات در شناسنامههای برقی شدند.
به گزارش سایت افغانستان ما، آنچه در ادامه می خوانید یادداشتی از مسیح ارزگانی نویسنده کتاب " افغانستان رنگین کمان اقوام" است که دوسال از عمر خویش را در آسیاب قوم شناسی گذرانده است.
پیش از نیمهی اول قرن بیستم، موضوع «قومیت» با شاخصهای زیستی، فیزیکی و ظاهری (مانند خون و تبار و رنگ پوست و خصوصیات چهره) سنجیده میشد و در این نگاه و دیدگاه، قوم یعنی مجموعهای از افراد که دارای خون و تبار مشترک و خصوصیات جسمی و ظاهری یکسان هستند؛ اما از تاریخ مذکور به بعد، قومیت با شاخصهای فرهنگی و نامرئی (مانند زبان، فرهنگ، آداب، اخلاق و عادات) سنجیده میشود و در این نگاه و دیدگاه دقیق و مدرن، قومیت یعنی مجموعهی افرادی که از زبان، فرهنگ، آداب، اخلاق و عاداتِ مشترک برخوردارند.
بر پایهی این تعریف و یافته، مرزهای قومیت و هویت در دنیای امروز با فرهنگ و آداب، ترسیم و تعیین میشود، نه با خون و تبار و رنگ و رخسار. بر همین اساس، هزارههای پنجشیر که در متن تاجیکها زندگی میکنند و فرهنگ و اخلاقِ تاجیکی را پذیرفتهاند؛ از منظر قومشناسی کاملاً تاجیک به شمار میروند؛ متقابلاً تاجیکهایی که در میان هزارهها زندگی میکنند و زبان و آداب و اخلاقِ هزارهگی را پذیرفتهاند، کاملاً هزاره به شمار میروند.
به همین ترتیب، پشتونها، بلوچها، ترکمنها، بیاتها، پشهایها، عربها و دیگر اقوامی که به صورت مختلط با هزارهها یا تاجیکها زندگی میکنند، اگر زبان و فرهنگ و آدابِ اصلی خود را حفظ کردهاند؛ کماکان قومیت و هویتِ پیشین شان مدار اعتبار است؛ اما چنانچه زبان و فرهنگ و آدابِ تاجیکها و هزارهها را پذیرفته باشند؛ درینصورت از نظر قومشناسی کاملاً تاجیک و هزاره به شمار میروند. نیمی از پشتونها (غلجاییها یا غلزیها) اصالت و منشأ ترکی دارند؛ اما از آنجا که امروز، پشتوزبان و دارای فرهنگ و اخلاق و آدابِ پشتونی هستند، از منظر قومشناسی هیچ تردیدی در پشتون بودن شان نیست.
به همین قیاس و سیاق، آندسته از ساداتِ بزرگواری که در میان پشتونها، تاجیکها، هزارهها و ازبکها زندگی میکنند و از زبان و آداب و اخلاقِ اقوام مذکور برخوردارند؛ از نظر دستهبندی قومی کاملاً پشتون و تاجیک و هزاره و ازبک به شمار میروند. اینها هویتِ طبیعی و مادرزادی آنان است که نه قابل سلب و لغو میباشد و نه قابل جعل و اعطا توسط دولت یا قانون؛ در حالی که عنوان «سیادت» بیانگرِ نسب و تبار و شجرهنامهی سادات است، نه بیانگر هویت و قومیت آنان. سادات یعنی مجموعه انسانهایی که «نسبِ»شان به هاشم (جدّ اعلای پیامبر اسلام) میرسد. پس عنوان «سادات»، هویتِ قومی جماعت مذکور و هیچ جماعتی در این کرۀ خاکی نیست؛ تا در تذکرۀ الکترونیکی آنان ثبت شود. این به آن میماند که شما هویت و قومیتِ اعقاب و فرزندان فلان «میرِ» هزاره یا «خانِ» پشتون را در تذکرۀ الکترونیکی، به جای هزاره یا پشتون، بنویسید «میرهزار» یا «ابدال خان» و بدینترتیب، نسب و تبار مشترک را به جای قومیت ثبت کنید!
کسانی که تمایل دارند برای سادات معزز، هویت و قومیت تازه و مستقل ابداع و ایجاد کنند، اول باید بنیانها و زیرساختهای فرهنگی و ذهنی این پروسه (یعنی زبان، فرهنگ، آداب، اخلاق و عاداتِ مخصوصِ سادات) را ایجاد نمایند که چنین تلاش بیثمری حداقل به یک هزار سال زمان نیاز دارد.
بنابر این، گرفتن آواز و دمبورۀ هزارهگی از سید داود یکاولنگی و سید انور آزاد، در واقع خلع و سلبِ هویت آندوست، نه خلقِ هویت تازه برای آنان! گرفتن مثنوی «دمبورهنامۀ» سید ابوطالب مظفری و داستانِ «سپیدارهای گمشدۀ» سید اسحاق شجاعی از خوانندۀ هزاره، در حقیقت، مثله کردن هویت مشترک هر دو طرف است!
من از چگونگی ترکیب و تلفیقِ سادات با سایر اقوام اطلاعی ندارم؛ اما انسانِ هزاره و سیّد آنچنان با هم عجین شدهاند که تقسیم و تفکیک قومیت و هویت مشترک آندو، امر محال و رؤیای تعبیرناپذیر است.
مسیح ارزگانی