41

زادگاهش «کابل» است و نامش «دریا». دوران تحصیلی متوسطه را در مدرسه «شیرخان» قندوز گذراند که البته نام این مدرسه از نام پدربزرگش گرفته شده بود.

وی اولین گروه موسیقی خود را با نام «نیستان» تشکیل داد و بعدها از دبیرستان «حبیبیه» فارغ‌التحصیل شد. بعد از دبیرستان در دانشگاه کابل به تحصیل مشغول شد.

در همین زمان بود که اولین گروه موسیقی حرفه‌ای خودش را با نام «گروه باران» شکل داد که محبوب ترین نام در فهرست گروه‌هاى موسیقى معاصر افغانستانى بوده و نه تنها در زمان فعالیت خود، بلکه حتى امروز هم در صدر همان فهرست قرار دارد.

30 سال فعالیت هنری، «فرهاد دریا» را به یکی از محبوب‌ترین و تاثیرگذارترین هنرمند مردم در افغانستان تبدیل کرده است. وی نه تنها می‌خواند بلکه آهنگساز هم است و برخی از شعرهای آهنگ‌هایش نیز از خود دریاست.

12 سال گذشته موسیقی افغانستان چهره‌ تازه‌ای از دریا نمایان ساخت؛ چهره‌ای که با نگاه به وضعیت موجود و حواشی آن شاخصه‌های تازه‌ای برای آهنگ‌های دریا شکل داد.

هم‌چنانی که آواز دریا همه‌پسند است و هنر موسیقی وی را همه دوست دارند، فعالیت‌های خیرخواهانه و مدنی وی نیز سرو‌صدای زیادی ایجاد کرده است. حداقل یک سال گذشته حضور مدنی دریا در افغانستان بیشتر بر حضور هنری‌اش چربیده است.

طرفداران دریا تنها به افغانستان محدود نمی‌شوند بلکه شامل مناطق آسیای مرکزی، ایران، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان نیز در بر می‌گیرد.

دریا به زبان‌های گوناگون شامل فارسی، ازبکی، انگلیسی، پشتو و اردو کنسرت اجرا می‌کند. وی تاکنون چندین کنسرت را در افغانستان، تاجیکستان، ایالات متحده، امارات متحده عربی، افغانستان و آلمان برگزار کرده است. کنسرت‌های وی در افغانستان همیشه رایگان و بدون‌ هزینه اجرا می‌شوند.

دریا پس از سقوط رژیم طالبان، اولین هنرمندی بود که برای اجرای کنسرت به کابل بازگشت و حاصل نخستین سفرش به این شهر، آلبوم «سلام افغانستان» بود که مورد توجه علاقمندان، قرار گرفت.

وی می‌گوید با اجرای این کنسرت هم می‌خواستم بر سفر جلاوطنی خود نقطه پایانی بگذارم و هم جان و هیجان تازه‌ای در رگ‌های افغانستان جاری کنم.

این هنرمند پرآوازه افغانستانی با تاکید بر جایگاه کلان هرات در بدنه موسیقی افغانستان می‌گوید که چون در قندوز بزرگ شده سلیقه و ساختار دهنی من بیشتر با این ولایت جوش خورده است.

وی با اشاره به خواهرخواندگی شعر و موسیقی ایران و هرات گفت: بر اشعار شاعران صاحب‌نامی چون نیما و سپهری آهنگ ساخته‌ام که برخی از آنها در دست انتشار هستند.

دریا در ادامه مصاحبه با خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، شایعه حمله انتحاری در کنسرت سال 2010 هرات را درست دانست و گفت: روی یک تصادف عجیب از مرگ حتمی نجات پیدا کردم.

موسیقی‌دان افغانستانی در پایان عدم استراتژی دولت وحدت ملی برای موسیقی و سیاست درهای باز، مهاجرت‌های پی‌درپی و فرار پیشکسوتان هنر، رقابت شبکه‌های تلویزیونی برای جذب بینندگان، تعصب مقامات مذهبی، خودسانسوری اهل هنر و نبود صنعت تولید را از جمله مشکلات فرا روی موسیقی افغانستان دانست.

***متن کامل این مصاحبه به شرح ذیل است***

فارس: با توجه به وجود هموطنان کثیر افغانستانی در ایران چرا در این کشور کنسرت اجرا نکرده‌اید و آیا اصلا قصد انجام آن را دارید؟

دریا: 12 سال پیش، به دعوت هموطنان مهاجر مقیم ایران، براى اجراى سلسله‌اى از کنسرت‌هاى دوره‌ای در شمارى از استان‌هاى آن کشور، راهى تهران شدم.

مجوز کنسرت‌ها نیز از سوى وزارت ارشاد صادر شد و قرار بود در شمارى از سالُن‌هاى بسته با ظرفیت متوسط برنامه‌هایم را اجرا کنم تا مسئولین بهتر بتوانند مراقب جان و هیجان پناهندگان افغانستانی در ایران باشند.

مهاجرانى که اگر در اردوگاه «سفید سنگ» بودند، یا در مدرسه و یا در کوره‌هاى داغ خشت پزى، سال‌هاى تلخ و سنگین گذر مهاجرت و فراتر از آن را به سرودهاى وطنى و جلاوطنى من گوش داده و تلخى‌هاى راه را با آن گریسته بودند و دیگر اکنون دلشان می‌خواست همه را رویاروى و تنگاتنگ با من هم‌گُلو شوند و فریاد بکشند.

یکى دو روز از اقامتم در تهران نگذشته بود که تعداد زیادی از هموطنان و دوستداران ایرانى من از سفرم به تهران آگاه شدند. دید و بازدید و خوش و بش من با دوستداران آغاز شد و اطرافم به قول بچه‌هاى ایرانى بسیار شلوغ شد.

برگزارکنندگان کنسرت‌ها وقتى دیدند مردم به اجرای برنامه‌ای مختصر قانع نیستند، تصمیم اجراى برنامه‌هاى بزرگ‌تر و بیش‌تر را گرفتند و قرار شد مثلاً ورزشگاه آزادى در تهران چند بار پر و خالى شود.

هجوم و هیجان دوستداران که مى‌توانست دردسر بزرگى را براى وزارت ارشاد ایجاد کند، به سرعت باعث لغو برنامه‌ها و باطل شدن مجوز کنسرت‌هایم در تمام ایران شد. در نتیجه، بى آنکه تشنگان هنرم را زیارت کرده باشم و سلامِ افغانستان را به آنها رسانده باشم، مجبور به ترک ایران شدم.

از آن روزگار تاکنون بارها و به کرات از سوى هم‌وطنان خودم و تعداد بى‌شمارى از دوستداران ایرانى من و نیز جمعى از نهادهاى فرهنگى این کشور از من تقاضاى اجراى برنامه در ایران به عمل آمده، اما به قول معروف چون مارگزیده بودم، دیگر لبیک نگفتم.

فارس: هرات جایگاه ویژه‌ای در موسیقی افغانستان دارد. آیا شما از این مکتب الهام گرفته‌اید؟

دریا: جایگاه موسیقى هرات در بدنه موسیقى افغانستانى، کلان و غیر قابل چشم پوشى است. رابطه قلبى و تجربه‌های حسى من با این موسیقى نیز به گذشته‌هاى دور مى‌رسد و تا بوده شنونده پروپا قرص سرامدان موسیقى این ولایت بوده‌ام.

با وجود این همه گره‌هاى نزدیک کننده، اما بنابر تفاوت رنگ و عطر و زمین و زمینه‌ای که من در آن بزرگ شده‌ام - ولایت قندوز را مى‌گویم- که در شمالى‌ترین گوشه افغانستان افتاده است - سلیقه و ساختار ذهن موسیقى من کم‌تر با موسیقى هراتى و بیش تر با موسیقى‌هاى شمال، مرکز و جنوب افغانستان جوش خورده است.

من بیش‌ترین الهام خودم از سهم موسیقى افغانستان را از مایه‌هاى هنر شمال و جنوب کشور گرفته‌ام.

فارس: شعر در موسیقی افغانستان جایگاه ویژه‌ای دارد. آیا تا به حال از اشعار فارسی ایرانی در آثار خود بهره برده‌اید؟                    

دریا: فکر نکنم نیازى به بیان حکایت خواهرخواندگى شعر و موسیقى در موسیقى آوازى سرزمین ما باشد. نمى‌خواهم ابر شاعرانى چون مولوى و حافظ و بیدل - با آنکه خاستگاه متفاوت از یکدیگر دارند - را تنها در جعبه جغرافیاى افغانستان و ایران و هندوستان زندانى کنم که اینان زمان و مکان ناپذیر هستند.

من اما افزون بر کاربُرد آثار شاعران بزرگ دیروز و امروز افغانستان، بر شعر شاعران صاحب نام ایران چون نیما، سپهرى، نادرپور، بهبهانى و شمارى دیگر آهنگ ساخته و خوانده‌ام؛ شمارى را ضبط و پخش کرده و تعداد قابل ملاحظه‌اى از آن ها هنوز در میان چندین صد ترانه  ضبط نشده‌ام منتظر انتشار هستند.                           

فارس: موسیقی افغانستان در دوره‌هایی تاثیرات بسزایی از موسیقی خراسان و موسیقی هندوستان گرفته است. آیا در موسیقی امروز افغانستان هنوز این تاثیر مشهود است؟  

دریا: به قول «بابر» و «ابن بطوطه»، وقتى یک هندوستانى غیر هندوستانى را «خراسانى» مى‌نامید، پس محال است بتوان حوزه موسیقى خراسانى را با جغرافیاى امرزوز افغانستان و ایران و آسیاى میانه سنجید.

زیرا خراسان تاریخى، افزون بر بخش‌هاى از ایران و ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان، شامل حوزه بزرگ هرات تا بامیان و بلخ و قندوز و پنجشیر و بدخشان نیز مى‌شد.

بنابراین مى‌توان گفت که موسیقى خراسانى خیلى پیش‌تر از تهاجم موسیقى شمال هند بر موسیقى ما، در بخش‌هاى کلانى از افغانستان به عنوان موسیقى بومى جارى و مروج بوده است.

پس از این تهاجم، موسیقى شمال هندوستان با گستردگى مشهودى بر موسیقى ما تاثیر گذاشت و توانست جایگزین بخش بزرگى از غناى خراسانى در افغانستان شود.

امروز هر چه بیشتر دروازه‌هاى افغانستان به عنایت تکنولوژى معاصر به روى جهان گشوده مى‌شود، به همان پیمانه رنگ خراسانى از رخسار موسیقى افغانستان مى‌پرد.

فارس: سبک اجرایی موسیقی شما چیست؟

دریا: موسیقى من، مثل یک معجون مرکب، شامل لایه‌ها و فصل‌هاى متفاوت و حتی ناهمگون است. با ذهن دیوانه‌ای که دارم، مثل اینکه در یک مکان و زمان آرام نمى‌گیرم. من در متن بیش تر از 3 دهه اجرا، چندین سبک مشابه و مخالف را تجربه کرده‌ام.

ریشه‌هایم به موسیقى کلاسیک یا سنتى هندى - افغانستانى مى‌رسد که سرآغاز کار و نخستین درس‌هاى من از این هنر شریف نیز بود. به دنبال آن به موسیقى پاپ روى آوردم.

تجربه‌هاى بزرگ و تاثیرگذارى را در حوزه‌هاى موسیقى اصیل یا محلى افغانستانى انجام دادم. از آمیزش فولکلور و پاپ به «فولک پاپ» دست یافتم.

با آنکه رگه‌هاى این شیوه کم و بیش پیشتر از من نیز وجود داشت، من اما براى نخستین بار این ژانر را با اضافات شکلى و محتوایى و به صورت یک شیوه مستقل در موسیقى افغانى مطرح و پیاده کردم که به زودى همه جاگیر شد.

به دنبال آن سراغ موسیقى راک رفتم و آثارى را نیز در «راک تصوفى» تجربه، ایجاد و اجرا کردم. اما آنچه امروز به نام شیوه و سبک خودم در موسیقى افغانستانى شناخته شده، مجموعه‌ای از مایه‌هاى کلاسیک (سنتى)، محلى (اصیل) و «ورلد پاپ راک» است.

فارس: تاکنون چند آلبوم منتشر کردید؟

دریا: تا امروز بیشتر از ٣٥ آلبوم صوتى و تصویرى براى خودم و شمار قابل ملاحظه‌ى آلبوم و ترانه براى آوازخوانان دیگر تهیه و منشر کرده‌ام. من نه تنها براى خود، بلکه براى بى شمارى از آوازخوانان و هنرمندان دیگر نیز آهنگ و ترانه ساخته‌ام.

فارس: برای خلق آلبوم «سلام افغانستان» چه ایده‌ای داشتید؟

دریا: آثار من بر پایه زنگ و ترنگ زمان، فکر، سلیقه و هدف فصل‌بندى شده‌اند که آلبوم «سلام افغانستان» در این دسته بندى، سرآغاز یکى از همان فصل‌ها در زندگى من به حساب مى‌آید. با این تیر، 2 هدف را نشانه گرفته بودم:

یک: خواستم بر سفر جلاوطنى خود نقطه پایان بگذارم و سوار بر بال این مجموعه، دوباره به خانه - افغانستان - بازگردم، که برگشتم.

دوم، تلاش کردم به این وسیله براى احیاى دوباره ساختارهاى زندگى در نسل‌هاى سوخته از 3 دهه جنگ، امید بیآفرینم و جان و هیجان یک فصل تُرد و تازه را در رگ‌هاى افغانستان جارى کنم. در نهایت، مى خواستم دیگران نیز مانند من رُخ سوى وطن کنند.«سلام افغانستان» براى هزاران همتبار من انگیزه و دلگرمى برگشت به خانه شد.

فارس: آیا از سازهای اصیل افغانستان مثل «دنبوره» و «دوتار» در کنسرت‌هایتان استفاده می‌کنید؟       

دریا: من عاشق سازهاى اصیل افغانستانى مثل «دوتار»، «دمبوره»، «رباب» و «غیچک» هستم و با وجود دشوارى‌هاى دسترسى به این سازها در زمان مهاجرت و نیز پس از آن، هر از گاهى که میسر و لازم بوده، بیش تر در ضبط ترانه‌هایم در استودیوها و کم‌تر بر صحنه‌های کنسرت در موسیقى من کاربرد داشته و رفیق ثانیه‌هاى آنچنانى من بوده‌اند.

جنگ، افزون بر گوشه‌هاى بزرگی از زندگى در افغانستان، خانواده موسیقى اصیل را نیز سخت آسیب رسانید و  آواره کرد.

حداقل 2 نسلِ تمام، از انتقال دانش و تجربه‌هاى موسیقى اصیل و آموزش آن باز ماندند. شمار استادان این سازها در افغانستان به پایین‌ترین سطح آن در طول تاریخ این هنر رسید و نسل جوان مشتاق هنر نوازندگى، در اثر هجوم سیل عظیم تکنولوژی و سیاست دروازه‌هاى باز دولت‌هاى افغانستان به سوى همه جهان، یا 2 دسته به کامپیوتر چسبیدند و یا برق موسیقى‌هاى مدرن سفرکرده از غرب چشم‌هاى جوانشان را خیره کرد.

امروزه نظام اما سر سوزنى نیز برنامه و دلچسبى و آینده نگرى براى موسیقى افغانستانى ندارد و تصور هم نمى‌کنم تغییرى در برخوردش با هنر موسیقى رونما شود.

تنها وقتى گیسو و اندام زنان آوازخوان را برهنه مى یابد، یادش مى‌آید که در افغانستان موسیقى وجود دارد. در چنین احوالى، دنبال یک نوازنده ماهر مثل غیچک یا دنبوره گشتن، مثل سوزنى را در توده عظیم خاک پیدا کردن است.    

فارس: آیا حمله انتحاری در سال 2010 در کنسرت شما واقعیت دارد؟  

دریا: بلى، حقیقت دارد! کنسرت من در هرات با حضور بیش از 60 هزار تماشاگر هیجان زده و پرشور، نه تنها براى من بلکه براى موسیقى افغانستان و تحولات تازه  سیاسى-اجتماعى کشور، حادثه بزرگی بود.

این برنامه با تاسف و انفجار مرگبارى به پایان رسید و 13 تن را سخت زخمى کرد. رسانه‌هاى افغانستان و شمارى از منابع خبرى غربى با استناد به مطبوعات داخلى، خبر مرگ من در نتیجه انفجار را منتشر کردند. من اما فقط روى یک تصادف عجیب - که قصه  دراز دارد - از مرگ حتمى جان سالم به در بردم.

فارس: آیا کمک‌های مالی و بشردوستانه شما منحصر به هموطنان داخل افغانستان است؟

دریا: فعالیت‌هاى خیریه و بشردوستانه من، از زمانى که دوباره به وطن برگشتم، بیش‌تر نیازمندان داخل کشور را پوشش مى‌دهد.

افزون بر این، هر از گاهى در سطح بین المللى همراه با کاروان هنرمندان بزرگ جهان چنین کارهایی را به نیت کمک و دستگیرى از نیازمندان جهان بیرون از افغانستان نیز راه انداخته‌ام. این گونه اقدامات بیش تر به همت نهادهاى معتبر خیریه جهانى هماهنگ مى‌شوند.

فارس: مشکلات موسیقی در افغانستان را چه می‌دانید؟

دریا: شما از من مى‌خواهید به قول معروف، بحر را در کوزه کنم! اینک بخشى از مهم‌ترین عوامل را بر مى شمارم:

- دولت هیچ‌گونه سیاست، استراتژى و برنامه‌ای براى موسیقى در افغانستان ندارد و این «کلک ششم» در هیچ گوشه از برنامه‌های یک ساله و 5 ساله و 10 ساله‌اش در کوتاه مدت و یا درازمدت جا ندارد.

- سیاست «چهارطاق» و دَرهاى باز دولت افغانستان در امور داد و دهش و رفت و برگشت پدیده به نام فرهنگ در مجموع و خاصه هنر موسیقى، افزون بر مفاد اندک، به قدر کافى ویرانگر نیز بوده است. این امر جدا از اندک دستاوردهاى مثبتى که به ارمغان آورده، موسیقى افغانستانى را مثل کودکى یتیم بر سر راه خشن‌ترین حوادث و دگرگونى‌هاىی خودانگیز رها کرده است.  

- در جریان مهاجرت‌هاى پی در پی، اکثریت پیشکسوتان این هنر، افغانستان را براى همیشه ترک کرده‌اند. آنانى که ماندند، بضاعت تهیه یک قرص نان براى زن و فرزند خود را نیز نداشته‌اند چه رسد به پرداخت هزینه‌هاى تولید آثار تازه یا انسجام و رشد هنر اصیل، که دیگر کم‌تر چشم سرمایه‌داران و حتی شهروندان را خیره مى‌کند.   

- شبکه‌هاى تصویرى و صوتى و رسانه‌هاى اجتماعى در افغانستان، کم‌تر جاى امن و مهربانى براى هنر برتر است.

در نتیجه رقابت میان شبکه‌هاى تلویزیونى و کشاکش میان آنها براى جذب بینندگان بیش‌تر، هنر اصیل عرصه را به جوانانى باخته که خسته و شکسته از بى‌سرنوشتى، بى‌کارى، ناامنى و فقر اغلب با چشمان باز - رو در روى فریبندگى‌هاى غرب - خواب مى‌بینند و دل به سطحى‌ترین موسیقى‌ها مى‌بندند تا فقط براى لحظه‌ای کوتاه، چُرت‌هایشان آلِش و دیگر شود.    

- خودسانسورى اهل هنر، یا تحت تاثیر جو موسیقى ستیزى در طولانی‌مدت چندین دهه اخیر و یا در نتیجه ترس از شبه‌نظامیان مسلحِ افراطى، پیش‌تر و بیش‌تر از غفلت عمدى و ناکارآمدى دولت افغانستان در قبال سرنوشت هنر موسیقى، پیکر هنر نجیب و سُتره را خسته است.

- نبود صنعت تولید و غیبت بازار موسیقى یا به اصطلاح Music Industry رشد پایدار، یکدستى، سیر هماهنگ و موزون و هدفمند این هنر را تا نازل ترین و بى‌پشتوانه‌ترین سطح آن اُفت داده است و از موسیقى، که یک پدیده شنیدارى است، بیش‌تر یک محموله «دیدارى» ساخته است. امروز اگر موسیقى در افغانستان، بازارى هرچند نیم گرم و نیم پخته دارد، بدبختانه که دَربَست در اختیار کلیپ‌هاى تصویرى یا موزیک ویدیوها قرار گرفته است.

- افزون بر انگیزه‌هاىی که بر شمردم، نباید عدم موجودیت نقد موسیقى در رسانه‌ها و محافل فرهنگى افغانستان را نیز کم بها داد.

سخن آخر که اگر موسیقى افغانستان در دهه  اخیر اندک تکانی هم به خود دیده و از رشد نسبى برخوردار است، فقط و تنها از یمن تلاش استعداد‌هاى است که به تازگى و بى هیچ حمایت از هیچ فرد یا نهادی، سر بلند کردند.

انسان می‌تواند على رغم تمام کاستى‌هاى ذکر شده، باز به فرداى موسیقى در افغانستان امیدوار باشد؛ به شرط آنکه این جوانه‌ها فراتر از استعداد موسیقى، با زیور دانش لایه در لایه زندگى و آگاهى از احوال سیاسى-اجتماعى نیز آراسته شوند.

منبع:فارس

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما