در تابستان ۲۰۱۳، در یک صبح زود، شش بمبگذار انتحاری طالبان به دفتر والی ولایت پنجشیر، در ۲۰۰ کیلومتری شمالشرق کابل یورش بردند. پولیس در نبردی چند ساعته بهدنبال این حمله تمام شش مهاجم مسلح را از پا درآورد. یک سرباز پولیس نیز در این جنگ جانش را از دست داد. سخنگوی طالبان به زودی پس از این حمله ادعا کرد که آنها ۵۰ تن از نیروهای افغان و بینالمللی را کشته و ۴۳ تن دیگرشان را زخمی کردهاند.
ناکامی حمله طالبان از آغاز روشن بود. آنها شش تن از افرادشان را بدون هیچ دستآوردی در میدان جنگ از دست دادند. آنها نه ساختمان ولایت را توانستند تسخیر کنند و نه هم موفق به برهم زدن نظم عامه شدند. طالبان به احتمال زیاد نتیجه حملهشان را از پیش میدانستند. اما آنچه در آن پیروزی بهدست آوردند ارزش تبلیغاتی این حمله بود. طالبان سرخط خبرهای رسانههای داخلی و خارجی را تسخیر کردند و نشان دادند که میتوانند حتا به دره پنجشیر- قلب مقاومت ضد طالبانی در سالهای پسین دهه ۱۹۹۰ و یکی از باثباتترین مناطق افغانستان امروز- نفوذ کنند.
این نخستین و تنها حمله در نوع خود نبود. چندی پیش، شش مهاجم طالبان به ساختمان پارلمان حمله کردند که به کشته شدن تمام آنها به دست نیروهای امنیتی انجامید.
در یک دهه گذشته بیشترین حملههای طالبان و دیگر همدستان هراسافگنشان به هدف تعقیب راهبرد تبلیغاتی این گروهها عیار گردیده است. آنها اهدافشان را خیلی محتاطانه انتخاب کردند تا این حملات بیشترین میزان توجه را به خود جلب کند و در نتیجه بیشترین بخش نشرات رسانهها را به خود اختصاص دهد. این امر به نوبت خود ترس بیشتر را پخش نموده، اعتبار حکومت را ضعیف کرده، و برای هراسافگنان احترام و حتا مشروعیت در دید حامیان و پشتیبانان بالقوهشان به ارمغان آورده است. مهمتر اینکه اخباری که اینگونه حملهها میآفرینند، تواناییهای آنها را بزرگنمایی میکنند. چیزی که جنبه مهمی از راهبرد تبلیغاتی آنها به شمار میآید.
توجه رسانهای یکی از مهمترین ابزارها برای هراسافگنان بهمنظور برقراری ارتباط با مخاطبانشان است. این شیوه هزینه بر نمیدارد و تواناییهای آنها را به گونه گسترده پخش میکند. آنها میتوانند از راه رسانهها برای خویش رسمیت کسب کنند. همچنان توجه رسانهای سکوی مهمی برای این گروهها فراهم میکند تا اهداف سیاسیشان را دنبال کنند. بدون دست یافتن به نشرات رسانهها، گروههای هراسافگن جایی در گفتمانهای عمومی و یا سیاسی نخواهند داشت. دستیافتن به نشرات رسانهها به منزلت اکسیجن برای هراسافگنان است.
نکته عطف اینجاست که با وجود درک ارزش تبلیغاتی دهشتافگنی، رسانههای افغانی و بینالمللی پخش اخبار چنان حملهها را بهگونه گسترده ادامه میدهند، و در بیشترین موارد، برای آنها در بولتن خبری اولویت میبخشند.
بهگونه نمونه، پس از حملههای هراسافگنی بر ماراتن بوستن در سال ۲۰۱۳، شبکههای عمده خبری امریکایی و انگلیسی برای چندین روز بهصورت ۲۴ ساعته مشغول پوشش این حملات شدند. و باز حمله بر کارمندان مجله شارلی ابدو در پاریس رسانههای غربی را در مقیاسی بیسابقه به خود مشغول کرد. آیا رسانهها هیچ نیندیشیدند که چنین توجهی هراسافگنی را در آینده بیشتر تشویق میکند؟ آیا آنها درک نمیکنند که در بزرگ نشان دادن قدرت هراسافگنان، کمتر ابزاری اثرگذارتر از تسلط هر روزه آنها بر سر خط اخبار است؟
هرچند ممکن است رسانهها متوجه این موضوع شده باشند، اما حقیقت تلخ این است که تلاش هراسافگنان برای پوشش خبری حملاتشان، با نیازهای اقتصادی رسانههای بازرگانی همسویی دارد و این هراسافگنی را بیشتر بر میانگیزد. ضربالمثل مشهوری که در این زمینه وجود دارد این است که خبری که در آن خونریزی باشد، در صدر قرار میگیرد؛ هرچه خبر هیجان بیشتر را برانگیزد، به همان اندازه مردم بیشتر را به سوی خود میکشاند، شمار بینندگان، شنوندگان و خوانندگان رسانهها را بالا میبرد و میزان تبلیغات بازرگانی رسانهها را بیشتر میکند. اما خطر اینجاست که چنین کاری رابطهای انتفاعی دوجانبه را میان رسانهها و هراسافگنان میآفریند.
هراسافگنان زرنگتر از دشمنان حکومتیشان در قسمت تسخیر نشرات رسانهها و پیشبرد جنگ تبلیغاتی عمل کردهاند. گروههای هراسافگن- اعم از طالبان، القاعده، و داعش- این را دریافتهاند که عرصه رسانههاست که مخاطبین آن به تنوع ضرورت داشته و علاقهمندی به اخبار یکنواخت به زودی از میان میرود. این امر آنها را وا میدارد تا حملههایی نابتر و دهشتبارتری را انجام بدهند و حضورشان را در رسانهها، و از راه رسانهها، در گفتمان عمومی زنده نگاه دارند. هراسافگنان، مانند هر سازمان دیگری، راهکارهایشان را پیوسته بهروز میسازند، شیوههای نوی میآفرینند، و توجه افکار عامه را به سوی کردارهایشان میکشانند. این کار چالشهای جدیی را فرا راه نیروهای امنیتی و سیاستگذاران گذاشته است. بهگونه نمونه، با هر تاکتیک نو، حکومت افغانستان نه تنها حضور امنیتیاش را باید افزایش بدهد، بلکه منتظر رویدادهای غیرقابل تصور نیز باشد.
هر کدام از تاکتیکهای نوینی که در حمله بر هوتل کابل سرینا در مارچ ۲۰۱۴، حمله بر هوتل انترکانتیننتال کابل در جون ۲۰۱۱، و تازهتر از اینها در حمله بر مهمانان در هوتل پارک پالاس در می ۲۰۱۵، به کار گرفته شد، ظرفیتهای دستگاه استخباراتی و امنیتی افغان را به چالش کشید. در کنار این، همچنان طالبان از این نکته فروگذار نکردند که هوتلهایی را هدف بگیرند که بیشتر مهمانانشان را خارجیها و نخبگان سیاسی در بر بگیرد- قربانیانی همواره خبرساز.
در روشنایی این فضای نو، رسانهها در جدا کردن اخبار از پروپاگنداهایی که هوشیارانه برنامهریزی شدهاند، مسوولیتی بیشتر از پیش بر دوش دارند. دگرگونی ماهیت جنگ از نبرد متعارف به نبرد غیرمتناظر میان نیروهای نامتناظر، رسانهها را بیشتر از گذشته در معرض استفاده ابزاری از سوی طرفهای درگیر قرار میدهد.
از اینرو، امروز بیشتر از هر زمان دیگری، رسانهها نیازمند دقت و داوری سالم در فلتر کردن اخبار از تبلیغات و شایعهپراکنی استند. خبرنگاران نیاز به گفتمانهای جدی روی چگونگی پوشش خبری فعالیتهای هراسافگنان، بیآنکه شکار دستکاریهای آنان شوند، دارند. البته که تحریم فعالیتهای هراسافگنان راهحل نیست چون رسانهها مسوولیت آگاه ساختن مردم را به عهده دارند، اما چسپیدن بیش از اندازه به پوشش فعالیتهای هراسافگنان، به بهای کنار گذاشتن اخبار دیگر، کار مثبتی برای عامه نمیکند.
برای از میان برداشتن این روند خطرناک، سخنگویان حکومتی باید حتی الامکان فرصت کافی به رسانهها بدهند تا موقف حکومت در مورد رویدادها به موقع در اختیار رسانهها قرار گیرد. در حال حاضر اکثرا خبرنگاران ساعتها منتظر میمانند تا اعلامیههای حکومت را پس از یک حمله و یا موضوع سیاسی به دست بیاورند. امروزه در دنیایی که اخبار در ظرف چند ثانیه بهوسیله تکنالوژی جدید پخش شده و طالبان از این تکنالوژی (تلیفونهای همراه، تویتر، و رسانههای اجتماعی دیگر) برای نشر فوری پیامهایشان استفاده گسترده میکنند، حکومت با تمسک به شیوه کلاسیک تشریک اخبار و یا موقف حکومتی، از طالبان پس میماند. تا زمانیکه حکومت و رسانهها موفق به کاهش بهرهبرداری هراسافگنان از سایکلهای خبری نگردند، طالبان و گروههای هراسافگن دیگر پیوسته در جنگ تبلیغاتی برنده خواهند بود.
هراسافگنان از فرایند زمانگیر تصمیمگیری حکومت در باره اینکه پس از حملهای تروریستی یا واقعه سیاسی چه سخنی باید گفته شود، و از سلسله مراتب در ساختار بخشهای ارتباطات در درون حکومت بهرهبرداری میکنند. حکومت بیشتر از این نمیتواند ساعتها را صرف طراحی این بکند که چه زمانی، چه اطلاعی را، چگونه به خورد عامه بدهد. تنها با حضور سریع و نیرومند در رسانهها و تلاشهای پویشگرایانه برای پیشگستراندن روایتهاست که حکومت میتواند از حفظ برتری هراسافگنان در عرصه اطلاعاتی جلوگیری کند.
تا به حال حکومت در حال باختن نبرد بر روی دست یافتن به نشرات است و خبرنگاران هم میزان بهرهبرداری هراسافگنان از اطلاعرسانی آنان را بهگونه کامل در نیافتهاند. خبرنگارانی که در خط مقدم نبرد اطلاعاتی امروزی قرار دارند، باید استقلال و بیطرفیشان را در میان روایتهای گوناگون و رقیب نگاه دارند. آنها همچنان باید به یاد داشته باشند که خدمتگزاری به منافع عامه هدف نهایی کار روزمرهشان بهعنوان خبرنگار است. توازن در اطلاعرسانی آنان، حالا حیاتیتر از هر زمان دیگری است.
منبع: پیام آفتاب