منظور از بیمغزی رسانهای این است که رسانهها حرفی برای گرفتن و پیامی هدفمند و با ارزش برای انتقال به مخاطبان ندارند؛ فاقد اندیشه و هدف هستند، توانایی ایجاد فکر و انگیزهی مثبت در مخاطبان خود را ندارند، نمیتوانند محیط تازه خلق کنند و از ظرفیت اقناعی برخوردار نمیباشند.
شمار تلویزیونهایی که در افغانستان نشرات دارند، چشمگیر است. در حال حاضر، بیش از صد تلویزیون در کابل و در ولایتهای کشور نشرات دارند. فعالیت این شمار تلویزیون در افغانستان بیسابقه و بیپیشینه بوده است. پس از فروپاشی رژیم فرهنگستیز طالبان، افغانستان وارد مرحله نوینی گردید وصفحهای جدید در تاریخ کشور گشوده شد. اوضاع و شرایطی که بعد از سقوط رژیم طالبان ایجاد گردید، فرصتهای زیادی در عرصه رسانهای به وجود آورد. طالبان در دوران حکومت خود دشمنی آشکاری با رسانهها داشتند. اما نظام سیاسی که بعد از طالبان در کابل به وجود آمد، همواره مدافع فعالیت کارگزاران رسانهای بوده و میباشد.
نظام رسانهای کنونی افغانستان، عامل اصلی تعدد رسانهها به ویژه تلویزیون در این کشور میباشد. به نظر میرسد که از سال ۲۰۰۱ تاکنون از نظر کمی و شکلی رسانهها در افغانستان رشد چشمگیری داشته است، اما از نظر کیفی و محتوایی اشکالات جدی در رسانهها اعم از خصوصی و دولتی وجود دارد.
بیمغزی رسانهای
بزرگترین مشکل رسانهها بخصوص تلویزیونها در افغانستان، بیمغزی میباشد. بسیاری از تلویزیونهایی که در حال حاضر در کابل و در ولایتها نشرات دارند، مغز ندارند. منظور از بیمغزی رسانهای این است که رسانهها حرفی برای گرفتن و پیامی هدفمند و با ارزش برای انتقال به مخاطبان ندارند؛ فاقد اندیشه و هدف هستند، توانایی ایجاد فکر و انگیزهی مثبت در مخاطبان خود را ندارند، نمیتوانند محیط تازه خلق کنند و از ظرفیت اقناعی برخوردار نمیباشند.
چرایی بیمغزی تلویزیونها در افغانستان
متأسفانه تعداد تلویزیونهای بیمغز در افغانستان بسیار چشمگیر است. برنامههای بسیاری از تلویزیونها، فاقد محتوای و پیامهای مورد نیاز جامعه هستند. در برخی از برنامههای تلویزیونی هم اگر پیامی مشاهده میشود، آن پیام خیلی سطحی و ابتدایی است. ظرفیت تولید اندیشه، انگیزه، خلاقیت و افشاگری تلویزیونها در افغانستان خیلی پایین است.
به نظر میرسد که عوامل متعددی موجب بیمغزی تلویزیونها در کشور شده است، که مهمترین آن را چنین میتوان برشمرد:
۱- نداشتن سیاست نشراتی مشخص:
بسیاری از تلویزیونها در افغانستان فاقد پلان و یا سیاست نشراتی هستند و این ضعف را میتوان بخوبی از پیگیری نشرات آن استنباط کرد. برای پخش نشرات خود، سیاست مشخص و معیینی ندارند و به همین سبب کار آن هدفمندانه نمیباشد. در کشور ما بسیاری از تلویزیونها دارای آرمانها و اهداف ناچیزی هستند، ارزشهای آنان مشخص نیست و هنوز هم مسیر و راه خود را نیافته است.
۲- نبود مدیریت رسانهای قوی:
مدیران ارشد شمار زیادی از تلویزیونها، افراد غیرمسلکی و فاقد تجارب ارزنده در زمینه رسانهها میباشند. به صورت کل آنان با اصول و تکنیکهای مدیریت و رهبری آشنایی چندانی ندارند، چه رسد به اینکه با مدیریت خاصی بنام مدیریت رسانهای بلدیت داشته باشند. مدیریت تلویزیون به مثابه رسانهای که جهان را به خانههای مردم آورده است، تدبیر، اگاهی و هنر میخواهد. معیار گزینش بسیاری از مدیران ارشد و مدیران واحدهای تلویزیونها در کشور، اطاعت مطلق و وابستگی از صاحب امتیاز یا مالک تلویزیون میباشد نه استعداد، تخصص، تجارب کاری و خلاقیت.
۳- نبود دانش رسانهای:
یکی از کارویژههای اصلی رسانهها، آموزش میباشد. رسانهها میتوانند در افزایش دانش عمومی در جامعه نقش مؤثر ایفای نمایند. اما متأسفانه نقش آموزشی رسانهها بخصوص تلویزیونها در افغانستان بسیار ضعیف است. بیشتر برنامههای تلویزیونی در کشور تفریحی، سرگرمکننده و موسیقیگونه هستند. در تهیه همین برنامههای تفریحی و نشر موسیقی هم روشمندانه عمل نمیگردد. متأسفانه بیشتر کارمندان تلویزیونها، غیر مسلکی هستند و از دانش رسانهای برخوردار نمیباشند. به صراحت میتوان گفت برخی از کارمندان تلویزیونها که صدا و تصویر آنان در هر روزچندین بار به نشر میرسد، کمسواد و حتی در مواردی بیسواد هستند، چه رسد به اینکه با مبانی و تکنیکهای ژورنالیسم یا علم رسانه بلدیت داشته باشند.
۴- تجارتیبودن محض:
بسیاری از رسانهها به ویژه تلویزیونهای فعال در افغانستان، فقط بدنبال تجارت هستند نه چیز دیگری. این رسانهها، بسیاری از رسالتهای خود را فراموش کردهاند و بخاطر بدستآوردن سود اقتصادی حاضراند تا جایی که ممکن است هر چیزی را به نشر برسانند. معیار نشر برنامه برای این رسانهها، منافع اقتصادی و اسپانسرکردن است، نه چیز دیگری. برای مثال، اگر یک برنامه خوب آنان اسپانسر نداشته باشد، نشر آن را متوقف میکنند؛ ولی اگر کدام برنامه نه چندان خوب آن اسپانسر داشته باشند، حاضر به نشر آن هستند.
سخن آخر اینکه در افغانستان رسانهها از لحاظ کمی و شکلی رشد زیادی کردهاند، اما بعکس از نظر محتوایی ضعیف میباشند. متأسفانه کار بسیاری از رسانهها معیاری و حرفهای نمیباشد و این مسئله سبب گردیده است که رسانهها بخصوص تلویزیونها در برخی موارد مشکلزا گردند.
منبع:خبرگزاری جمهور