دو دستگی طالبان آغاز یک پایان
پس از افشای خبر مرگ ملاعمر، رهبر پیشین گروه طالبان، و مخالفت‌هایی که در پی اعلام خبر جانشینی ملا منصور از سوی شماری از فرماندهان وابسته به این گروه صورت گرفت، موضوع انشعاب طالبان و واگرایی میان افراد این گروه به صورت جدی مطرح شد. در این نبشته نخست به این پرسش پاسخ داده می‌شود که صف‌آرایی‌های شکل‌گرفته، متعاقب افشا شدن خبر مرگ ملاعمر است یا متاخر از آن. و در ادامه به دلایلی که نشانگر انحطاط این گروه است، اشاره خواهیم کرد.

با نگاهی گذرا به دگرگونی‌ها و اختلاف‌های شکل گرفته میان فرماندهان ارشد گروه طالبان طی یکی دو سال گذشته، می‌توان ادعا کرد که ریشه انشعابات امروزی، به سال‌های پیش برمی‌گردد و این رشته، سر درازی دارد. با این حال اعلام موجودیت «شورای امارت اسلامی» و سرنوشتِ محتومی‌که امروز دامن‌گیر این گروه شده است، کم‌ازکم برای هسته رهبری آن دور از انتظار نبوده است و این گروه از مدت‌ها رو به زوال نهاده است. برای اثبات این ادعا دلایل زیادی را می‌توان بر شمرد که مشت نمونه خروار به یکی از آنها مختصرا اشاره می‌کنیم:
در آغازین روز‌های سال پیش، خبر کنار رفتن عبدالقیوم ذاکر از سمت مسوولیت شورای نظامی‌ تحریک طالبان و گماشته شدن ابراهیم صدر که روابط نزدیک با پاکستان داشت، به جای او، شکاف‌هایی را در سطح رهبری این گروه به وجود آورد که متعاقب آن طالبان با انتشار اعلامیه‌ای از انتصاب مولوی عبدالمنان هوتک برادر ملا عمر به حیث معاون شورای رهبری کویته و مسوول شورای نظامی‌خبر داد. نکته‌ای اساسی‌ که در آن زمان مطرح شد، نامعلوم بودن جایگاه ملاعمر در این دگرگونی‌ها و تغییرات بود و این گمانه را به وجود آورد که ملا عمر از رهبری این گروه خود را کنار کشیده است، یا هم درگذشته است. دیده می‌شود که در آن زمان این گمانه‌ها تا حدی قوت می‌یابد که برخی افراد برجسته این گروه مانند مولوی عبدالرقیب تخاری، از تعیین رهبر تازه برای این گروه سخن می‌گوید. خلاصه کلام، ابهاماتی به وجودآمده که منجر به اختلافات در میان این گروه شده بود، از دو سال پیش خبر از آغاز روزهای بدِ امارتیان می‌داد و آنچه امروز دامن‌گیر این گروه شده است، ریشه‌دارتر از آنی است که بعضا گفته می‌شود. بعید نیست که عامل پنهان نگه داشته‌شدنِ مرگ ملاعمر به مدت دو سال، نگرانی از سرنوشتی بوده است که امروز سردچار این گروه شده است.
با آن که پیش‌بینی آینده طالبان کار ساده ای نیست اما با توجه به وضعیت به وجود آمده، می‌توان دلایل زیادی برای انحطاط و زوال این گروه برشمرد.
یک: بی‌نتیجه ماندن مذاکرات چهارماهه این گروه برای توافق، نشان می‎دهد که آنان با مذاکره سرِ آشتی ندارند و در نهایت چنان که در دو ماه گذشته طالبان طرفدار ملا منصور و ملا دادالله که از هم‌پیمانان ملا رسول است، باهم درگیر شده‌اند، در برابر هم قرار خواهند گرفت و مشغول نبرد با همدیگر خواهند شد. چنان که در آخرین مورد، دیروز گزارش‌هایی از درگیری این دو گروه در زابل پخش شد و منابع محلی نیز کشته شدن شماری از نیروهای دوطرف را تایید کردند.
دو: از آنجایی که ملا منان، برادر ملاعمر، به برخی منابع گفته است که قرار است گروه ملا منصور، فتوایی را علیه افرادی  که از آن‌ها حمایت نکرده است، صادر کند؛ احتمال رویارویی گروه‎های جداشده، بیشتر از پیش تقویت خواهد شد.
سه: مشروعیت دینی نزد پیروان که یکی از حربه‌های اصلی این گروه برای تداوم جنگ بوده است، با مرگ ملاعمر و انشعابِ صورت گرفته، به چالش کشیده شده است. بی‌گمان بسیاری از افراد جنگی طالب شامل لایه‎های میانی و پایانی این گروه شامل فرماندهان محلی که برای تشکیل امارت اسلامی‌ می‌جنگند، به این پرسش مواجه شده‌اند که آیا در نبود امیرالمومنین و با وجود اختلافات به میان آمده در سطح رهبری، آنان مکلف به ادامه «جهاد» هستند؟ اگر بلی؛ پس ملا منصور برحق است یا ملا رسول؟ و یا هیچکدام؟ بدون شک که به وجود آمدن این پرسش‌ها، این گروه را با بحران مشروعیت مواجه می‌سازد و این بحران ضربه محکمی‌ست بر پیکرهای جداافتاده‌ی آنان.
چهار: با توجه به این‌که گروهی از فرماندهان طالب با اخترمحمد منصور بیعت کرده‌اند و شماری دیگر نیز در رکاب ملا رسول ایستاده‌اند، گروهِ دیگری نیز که افراد برجسته‌ای مانندِ ملا عبدالجلیل معاون وزارت امور خارجه حکومت وقت طالبان، ملارزاق وزیر داخله حکومت طالبان و ملا حسن والی قندهار در زمان طالبان را شامل می‌شود تا کنون با هیچ‎یک از این دو گروه یکجا نشده‌اند که وجود این گروه و نیز گروه‎های طرفدار شورای کویته و مخالف شورای کویته؛ انتظار می‌رود که انشعابات دیگری نیز شکل بگیرد.
پنج: این را که سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) برای نخستین بار از سوی افراد مورد حمایتِ خودش متهم به حمایت از طالبان و تلاش برای ناامن ساختن افغانستان می‌شود، باید به فال نیک گرفت. ملا منصور دادالله دلیل بیعت نکردنش با اخترمحمد منصور را پیشتبانی آی.اس.ای و نقش این سازمان در تعیین او به عنوان جانشین می‌داند. باتوجه به این، گمانه‌ای به وجود می‌آید و آن این که پس از این و در نبود ملا عمر آی.اس.آی نیز دیگر در میان طالبان اعتبار، جایگاه و کارایی سابق خود را از دست داده است.
دولت افغانستان که تا کنون استفاده چندانی از اختلافات و انشعابات به میان آمده در گروه طالبان نکرده است، باید امکانات لازم را برای درهم‌کوبیدن آنها به کار بسته و به حامی ‌مشترک این گروه‎ها، مجال آن را ندهد تا برای استفاده بیشتر از این گروه‌ها، طرحی نو دراندازد.
در نهایت با توجه به سرنوشتی ‌که دامنگیر گروه طالبان شده است و نیز با توجه به دگرگونی‌های اخیر سیاسی در منطقه و جهان، می‌توان استنباط کرد که تاریخ مصرف این گروه به پایان رسیده است و هر روز بیشتر از دیروز متلاشی‎تر شده و به نابودی محکوم خواهد شد.
اما پرسشی که هنوز نمی‌توان به آن پاسخ روشن داد این است که: آیا اتفاقاتِ صورت‌گرفته و اختلافاتِ به‌میان‌آمده امروزی در میان این گروه واقعی و طبیعی است، یا خدعه و بازیِ تازه‌ای‌ست از سوی سازمان اطلاعات پاکستان؟
با توجه به این ابهام، در کمال خوشبینی باید محتاط بود و هوشیارانه گام برداشت.

منبع: 8 صبح

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما