عمر داوودزی در زمان حامد کرزی در مقامهای وزارت داخله، سفارتهای افغانستان در پاکستان و ایران و ریاست دفتر ریاست جمهوری کار کرده است.
هفته پیش، در پاریس، دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، میزبان یک نشست سهجانبه دیگر با رهبران افغانستان و پاکستان بود. بهعنوان کسی که از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ فرستاده افغانستان در اسلامآباد بوده، پیشتر در اینگونه نشستهای سهجانبه حاضر بودهام. نشستهایی که که هدفشان نزدیکی پاکستان و افغانستان، و تشویق پاکستان به همکاری در فرایند صلح در افغانستان است. نکته اینجاست که افغانستان و شرکای سیاسی بینالمللیاش، در کنار تلاش مداوم برای همراه کردن پاکستان به عنوان بازیگری با نقش سازنده، رویکردی چندجانبه برای پایان دادن به جنگ نیاز دارند.
ارزیابی سال دشوار
وقایع سال ۲۰۱۵، چه در جبهه جنگT چه در عرصه مذاکرات، بیسابقه بوده است.
جولای/ژوئیه امسال، پاکستان به فشارهای بینالمللی و درخواست دولت افغانستان پاسخ داد و شماری از طالبان را برای گفتوگو به مری – نزدیک اسلامآباد – فرستاد. این نخستین بار بود که دولت افغانستان و طالبان رودررو گفتوگو میکردند. همین که چنین نشستی برگزار شد، نشانه کنترل و نفوذ پاکستان دستکم بر بخشی از طالبان بود.
سال گذشته همچنین سال دو اتفاق بزرگ درون طالبان بود. نخست خبر مرگ ملا عمر، که البته چگونگی و زمان مرگش همچنان مبهم است. اینک این گروه رهبری جدید دارد. اما فرایند جانشینی سراسر مملو از جدال و جنجال بود، تا جایی که مذاکرات مری به خاطر درگیریهای درونی طالبان بر سر انتخاب جانشین متوقف شد.
در نشست سهجانبه پاریس، پاکستان اعلام کرد که اگر دولت افغانستان رسما بخواهد، مذاکرات را از سر میگیرد. وزارت خارجه پاکستان گفته آماده است علیه گروههایی از طالبان که به فرایند صلح نپیوندند، اقدام کند. البته پیش از این هم چنین حرفهایی از پاکستان شنیدهایم. تفاوت حرف و عمل اسلامآباد حقیقتی تکرارشونده است و البته مانع اعتمادسازی.
طی سال ۲۰۱۵، بهرغم برگزاری نشست کوتاه مری و اختلافهای داخلی طالبان بر سر رهبری، جنگ شدت گرفت. طالبان که منتظر خروج کامل نیروهای بینالمللی بودند، پیشروی کردند – از جمله در شهر قندوز که یک هفته در ماه سپتامبر کنترلاش را در دست داشتند.
چنین موفقیتهایی باعث شده طالبان احساس کنند در میدان نبرد دست بالا دارند. به نظر میرسد حتی تاکتیکهای چریکیشان را – که حمله، گریز و پنهان شدن در روستاهای افغانستان و مناطق امنشان در پاکستان بود – کنار گذاشتهاند.
رویکرد جدیدشان تصرف ولایات آسیبپذیر است، هرجای کشور که باشد. هدفشان این است که هر بار منطقهای را تصرف میکنند، سلاح و مهمات گیرشان بیاید. خطر این تغییر شیوه این است که میتوانند در طول زمستان هم عملیاتشان را ادامه دهند، بدون اینکه لازم باشد به مناطق امن همیشگیشان در پاکستان برگردند.
با آنکه طالبان در میدان نبرد موفق عمل کردند، اما وجههشان به خاطر کشتن غیرنظامیان و جنایات فجیعی که در جاهایی چون قندوز مرتکب شدند، خرابتر از قبل شد. بگذریم که بیشتر افغانها هنوز حکومت ظالمانه و افراطیشان را از یاد نبردهاند، و بهطور کلی طالبان را ابزار سیاسی پاکستان برای پیگیری منافعاش در افغانستان میدانند.
طالبان اخیرا شیر محمد استانکزی را به عنوان رئیس دفتر سیاسی خود در قطر تعیین کردند
در سوی دیگر، به نظر میرسد رهبری طالبان هم بیش از پیش به رابطه با پاکستان حساس شده است. حتی گاه بعضی از سران طالبان از وابستگی به راولپندی ابراز نارضایتی کردهاند. بازگشایی دفتر طالبان در قطر، آدرسی بیرون از پاکستان، میتواند نشانهای از این پیچیدگی باشد.
به نظر میرسد ملا اختر منصور، رهبر کنونی طالبان، با انتخاب شیرمحمد عباس استانکزی به سرپرستی تیم مذاکرات در قطر، میخواهد خودش را در موقعیتی مناسبتر برای گفتوگو قرار بدهد. او در مورد اصول توافق سیاسی احتمالی هم شفافتر بوده، هرچند معلوم نیست چقدر بر گروهها و عناصر مختلف طالبان تسلط داشته باشد.
بهطور کلی، یا گروه طالبان سعی دارد خودشان را به یک نیروی بومی بدل کنند، یا پاکستان دیگر نمیتواند بدون آسیب دیدن روابطش با آمریکا – یا حتی چین – مثل سابق از طالبان حمایت کند. در هر دو حالت، پاکستان بر سر یک دو راهی قرار گرفته است.
از یک سو باید به چین و آمریکا نشان بدهد که با فرایند صلح در افغانستان همراه است. از سوی دیگر، با انتقال تدریجی طالبان به داخل افغانستان، ممکن است کنترل و نفوذ تاریخیاش بر طالبان را از دست بدهد. بنابر این تلاش برای صلح از طریق پاکستان – که طالبان را پای میز مذاکره میکشد – باید با رویکردهای دیگری نیز همراه باشد.
سال ۲۰۱۵، نیروهای امنیتی افغانستان باید تمام بار مقابله با حملات دشمن را در ابعادی بیسابقه به دوش میکشیدند. بهرغم تلفات سنگین با حداقل حمایت نظامی بینالمللی، این نیرو نشان داد توان مقاومت دارد. قابلیت این نیرو و جایگاهش در جامعه افغانستان – در مقابل طالبانی که جایگاهی ندارد – قاعدتا این گروه مسلح و حامیانشان را به این نتیجه رسانده که نمیتوانند جنگ را ادامه بدهند. واکنش شدید مردم به آشوبی که در قندوز راه انداختند و اینکه نیروهای افغان ظرف یک هفته شهر را پس گرفتند، نشانه آشکاری است که طالبان باید امیدشان را از تسلط نظامی بر افغانستان ببرند.
راه صلح از درون افغانستان، اما پس از احیای قدرت در میدان جنگ
داوودزی: "واکنش شدید مردم به آشوبی که در قندوز راه انداختند و اینکه نیروهای افغان ظرف یک هفته شهر را پس گرفتند، نشانه آشکاری است که طالبان باید امیدشان را از تسلط نظامی بر افغانستان ببرند"
در شرایط کنونی، توافق سیاسی بین دولت افغانستان و طالبان ضروری است. دولت افغانستان به انسجام داخلی نیاز دارد تا بتواند برای خط قرمزهای یک توافق مورد قبول، اجماع ملی شکل بدهد. کابل باید چارچوبی را که درون آن میتواند (با طالبان) به توافق برسد، و رویکردهای مورد نظرش را برای رسیدن به این توافق، تعیین کند.
با توجه به اینکه در گذشته تلاش برای دستیابی به صلح از طریق پاکستان به شکست انجامیده، دولت افغانستان باید راههای دیگر را هم در نظر بگیرد. البته تشویق پاکستان برای اینکه طالبان را سر میز مذاکره بیاورد، باید ادامه پیدا کند. در حالت ایدهآل، دفتر بازگشایی شده طالبان در قطر، باید مسیر تعامل با این گروه باشد.
مهمتر اینکه یک مسیر موازی هم باید هرچه سریعتر در پیش گرفته شود؛ فرایندی با میانجیگری افغانها، با مشارکت افغانها، با مدیریت افغانها، و بلکه با حمایت سازمان ملل.
گروهی از ریشسفیدان معتبر و بیطرف افغان که نام "جرگه صلح افغان" به خود دادهاند، میتوانند نقش میانجی بازی کنند. نقش شرکای بینالمللی، همسایهها و دیگر کشورهای منطقه که در صلح افغانستان ذینفعاند، همان است که بود؛ همه باید مبتنی بر منافع مشروع و کمکی که ازشان برمیآید، در این فرایند سهیم باشند.
منبع: بی بی سی