241

 

«آرون مک لین» تحلیلگر سیاسی در یادداشتی برای پایگاه خبری «واشنگتن فری بیکن» نوشت: مسیر کابل، از اسلام‌آباد و دهلی‌نو می‌گذرد، وضعیت آمریکا در افغانستان، هم مضحک و هم تأسف ‌بار است..

«آرون مک لین» تحلیلگر سیاسی در یادداشتی برای پایگاه خبری «واشنگتن فری بیکن» نوشت: وضعیت آمریکا در افغانستان، هم مضحک و هم تأسف ‌بار است.

آمریکا در گرداب افغانستان گیر افتاده است

در ادامه این یادداشت آمده است: در حال حاضر، بیش از 8 هزار سرباز آمریکایی در افغانستان باقیمانده‌اند و در حال ادامه دادن طولانی‌ترین جنگ در تاریخ ایالات متحده هستند.

شبکه‌های هم پوشاننده شبه نظامیان ـ به خصوص طالبان ـ سال خوبی را در 2016 پشت سر گذاشتند و توانستند با تصرف اراضی و انجام حملات تروریستی، دولت تحت حمایت آمریکا در کابل را بی‌ثبات کنند.

فرمانده آمریکایی مستقر در افغانستان خواهان اعزام «چند هزار» سرباز بیشتر است. به رغم اینکه نیروهای آمریکایی قرار است نقش حمایتی را ایفا کنند، اما هنوز تلفاتی را متحمل می‌شوند؛ این تلفات گاهی در مناطقی رخ می دهد که متأسفانه برای ما نام آشنا هستند ـ مثل شهرستان «سنگین» که چند سال پیش به بهای ریخته شدن خون تفنگداران انگلیسی و آمریکایی، از چنگال طالبان آزاد شد.

مک لین در ادامه می‌نویسد: به نظر می‌رسد که اقدامات طالبان در «سنگین»، بخشی از برنامه وسیع‌تر آنها برای تصرف کل ولایت تریاک‌خیز هلمند است، از جمله شهر کوچک «لشکرگاه» مرکز این ولایت که در زمان اوج عملیات‌های آمریکا دست نخورده باقی ماند ولی حالا شاهد نبرد شورشیان در تک تک خیابان‌های خود است.

طبق گزارش یکی از نهادهای نظارتی دولت آمریکا، از بین 14 منطقه ولایت هلمند، 8 منطقه «تحت کنترل یا نفوذ» طالبان قرار دارد. یکی از این مناطق، منطقه «مارجه» است که 7 سال پیش من به همراه چند هزار نیروی تفنگدار دریایی دیگر آمریکا، به نیابت از دولت افغانستان در آنجا مشغول مبارزه بودیم و توانستیم در سال 2011 به دستاوردهای امنیتی قابل توجهی دست پیدا کنیم که می‌توانست مایه مباهات تفنگداران مستقر در این منطقه باشد.

اما زمانی که سایت «استارس اند استریپ» سال گذشته داستانی با عنوان «چگونه ائتلاف تحت رهبری آمریکا، منطقه مارجه افغانستان را به طالبان واگذار کرد؟» منتشر نمود، تا حد زیادی باعث ناامیدی شد و ناکامی بزرگی برای رهبری و استراتژی آمریکا به حساب آمد.

همه گزینه‌های آمریکا درباره جنگ افغانستان قادر به حل بحران این کشور نیست

کتاب‌های زیادی نیز در این باره که چرا اوضاع تا این حد وخیم شد، نوشته شده است یا خواهد شد. اما با همه اینها، آمریکا در گام بعدی چه باید بکند؟ به زبان ساده، ما برای ادامه حضور در افغانستان 3 گزینه پیش‌رو داریم: اتمام جنگ، ادامه وضعیت فعلی، یا افزایش دوباره تعداد نیروها.

همه اینها گزینه‌های ضعیفی هستند. علت حضور ما در افغانستان این است که مانع سیطره طالبان بر افغانستان و تبدیل شدن دوباره این کشور به مرکز فعالیت تروریسم اسلام‌گرایی شود که تهدیدی برای آمریکا محسوب می‌شود.

اگر ما از افغانستان خارج شده و فعالیت خود را محدود به حملات پهپادی و عملیات‌های ویژه نمائیم، شاهد روی کار آمدن دولت طالبان در کابل و به وجود آمدن بی‌نظمی منطقه‌ای گسترده خواهیم بود.

اگر استراتژی و سطح فعلی نیروهای خود را حفظ کنیم، در آن صورت بن بست نامیمون فعلی ادامه خواهد یافت. اگر هم تعهدات نظامیان خود را افزایش دهیم، در آن صورت عدم توانایی دولت کابل در حفظ دستاورد سربازان ما، دستاورد امیدوارکننده‌ای برای ما نخواهد داشت. در هر صورت، اراده سیاسی اندکی برای یک افزایش نیروی قابل توجه وجود دارد و دیگر مانند سال 2011  هیچ حمایتی از یک اشغال بلند مدت و خشونت‌بار نمی‌شود.

به نظر می‌رسد که ما در صحنه ژئوپلتیکی، بدترین نتیجه ممکن را به دست آورده‌ایم. تاریخ همیشه یک شانس دوباره را در اختیار ما قرار نمی‌دهد و به دست آوردن فرصت برای یک شروع دوباره کار بسیار دشواری است، اما دولت جدید می‌تواند فکر دیگری برای این مسئله بکند.

افغانستان بازیگری کوچک در بازی‌های منطقه است

در چنین شرایطی، موضوع مهمی وجود دارد که غالبا در گفتمان‌های ما درباره افغانستان به فراموشی سپرده شده است: اینکه افغانستان یک بازیگر به نسبت کوچک در صحنه بازی منطقه‌ای است؛ بازی که بازیگران اصلی آن، هند و پاکستان هستند.

اگر ما یک نگاه جامع‌تر به مسائل وسیع‌تر منطقه‌ای داشته باشیم، می‌توانیم منافع و استراتژی خود در افغانستان را به شکل شفاف‌تری ببینیم.

نویسنده در مورد پاکستان می‌نویسد: این مسئله کاملا واضح است که درجات مختلف حمایت‌های فعال و منفعل دولت پاکستان، امکان ادامه شورش در افغانستان را فراهم کرده است.

موید این مطلب نیز، جریانی است که در دوره اوباما برای رسیدگی به مسائل «AfPak» به راه افتاد ـ اما به خاطر سیاست‌های ما، این مسئله تأثیر مثبت بسیار کمی داشت. البته این ارتباط بین افغانستان و پاکستان تنها عامل موثر در همه رویدادها نیست، چون پاکستان سیاست خارجی خود را بدون در نظر گرفتن هند انجام نمی‌دهد؛ هندی که چندین بار با پاکستان وارد جنگ شده است و از نظر اسلام‌آباد (به درستی) یک تهدید خارجی به شمار می‌رود.

این ملاحظه، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر سیاست پاکستان در قبال افغانستان دارد. طالبان مدت‌های مدیدی، ابزار پاکستان برای حفظ نفوذ و عمق استراتژیک این کشور در سمت غرب بود.

هند، دوستانی در افغانستان دارد که مثل دوران جنگ سرد ـ که در آن پاکستان، آمریکا و شورشیان اسلام‌گرای پشتون تشکیل یک محور داده بودند و از طریق نخبگان قومی شمالی و پشتون‌های سازماندهی شده، رو در روی دولت تحت حمایت شوروی در افغانستان ایستادند ـ از آن حرف شنوی دارند.

هند، به عنوان رهبر جنبش غیرمتعهدها، بیشتر طرفدار منافع روسیه بود تا آمریکا، و نفع آشکاری در دوستی با یک دولت ضد پاکستانی در کابل داشت ـ تا بتواند مانع «عمق استراتژیک» پاکستان شود.

در قرن بیستم، هر جا افغانستان توانست سیاست خارجی مستقلی اعمال نماید، سعی کرد تعادلی بین مناسبات خود با پاکستان و هند برقرار کند. اما پس از مداخله نظامی آمریکا در سال 2001، حامد کرزی رئیس‌‌جمهور افغانستان، که دست پرورده قبایل سنتی پشتون طرفدار دولت بود، نگاه منفی در قبال پاکستان اتخاذ کرد.

اشرف غنی ـ جانشین حامد کرزی ـ پس از مدت کوتاهی که به نظر می‌رسید در حال تعریف دوباره مناسبات 2 کشور می‌باشد، دوباره همان رویکرد کرزی را دنبال کرد.

شاید کمتر کسی در غرب متوجه این موضوع شده باشد که روابط بین افغانستان و پاکستان در دسامبر سال گذشته به پایین‌ترین سطح خود در 15 سال گذشته، از زمان حملات 11 سپتامبر، رسیده است. در صحنه جالبی که در کنفرانس مربوط به بازسازی افغانستان در «آمریتسار» هند رخ داد، اشرف غنی آشکارا پیشنهاد کمک 500 میلیون دلاری پاکستان را رد کرد.

برای کشور فقیر و نیازمندی چون افغانستان، که به شدت وابسته به کمک‌های خارجی بوده و هنوز درگیر اجرای کارکردهای اولیه دولتی چون جمع‌آوری مالیات است، رد چنین کمکی موضوع کمی نیست.

یک افغانستان طرفدار هند،‌تهدید مهمی برای پاکستان محسوب می‌شود

در جریان این رقابت دیرینه برای کسب نفوذ در کابل، هند در حال حاضر دست بالا را دارد. اما پاکستان نیز نمی‌تواند به سادگی از میدان عقب بکشد، چون یک افغانستان پایدار و طرفدار هند، تهدید مهمی برای امنیت این کشور محسوب می‌شود.

گرچه یک افغانستان بی‌ثبات و طرفدار هند قابل مدیریت است، اما باز هم بهتر آن است که یک افغانستان بی‌ثبات وجود داشته باشد که کارکردهای دولتی اصلی آن در تصرف نیروهای نیابتی پاکستانی چون طالبان قرار دارد.  

به همین خاطر است که عناصر دولتی پاکستان در گذشته از شورشیان افغانستان حمایت کرده‌اند، و در آینده نیز این حمایت را انجام خواهند داد: نه فقط به این خاطر که آنها یک سری افراد دیوانه مذهبی هستند، یا اینکه آنها بی‌نظمی منطقه‌ای را به نظم منطقه‌ای ترجیح می‌دهند ـ بلکه به این دلیل که معتقدند برای ادامه حیات خود باید چنین سیاستی را دنبال کنند.

به عبارت دیگر، بحث درباره تعداد سربازان آمریکایی مورد نیاز برای کمک به دولت کابل در جهت مقابله با شورشیان افغانستان، یک بحث کوته بینانه و کورکورانه است.

افغانستان در چنگال نیروهای قدرتمند منطقه گیر افتاده است

هیچ راه حلی در افغانستان وجود ندارد. مشکل این کشور، عملکرد نیروهای قدرتمند منطقه‌ای است ـ و در این سطح است که باید اهداف خود را شناسایی کرده و استراتژی‌هایی را برای تحقق آنها تدوین کنیم.

در سال‌های آتی، آمریکا و هند ـ که هر 2 کشورهای دموکراتیک پهناور و ثروتمندی هستند ـ منافع مشترک بسیار زیادی خواهند داشت، دست کم در زمینه مدیریت کشور رو به پیشرفت چین که به نظر می‌رسد به دنبال هژمونی منطقه‌ای (اگر نگوئیم جهانی) است.

شاید زمان آن رسیده است که نگاه جدی‌تری به این حقیقت داشته باشیم که منافع ما در افغانستان نیز مشابه است، حتی اگر این به معنای رها کردن همه نمودهای دیرینه همکاری با پاکستان باشد.

منبع:خبرگزاری فارس

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما