پادشاهِ هشتاد و یک ساله و آلزایمری عربستان (سلمان بن عبد العزیز) با صدور فرمانِ بیسابقه و سنتشکنانه، فرزندِ 31 سالهاش (محمد بن سلمان) را به حیث ولیعهد و جانشین خود منصوب کرد. وی جایگزین شاهزاده «محمد بن نایف» برادرزادۀ پادشاه کنونی گردید که ولیعهد و وزیر کشور عربستان بود و از او به عنوان تزار ضدتروریزم در شبه جزیرۀ عربستان و مهرۀ مورد اعتماد امریکا یاد میشد.
به اعتقاد کاشناسان دنیای عرب، این جابجایی عجولانه و بیسابقه، آغازی بر صعود زودهنگامِ محمد بن سلمان بر تخت سلطنت خواهد بود؛ زیرا پادشاه سعودی به دلیل کهولت سن و ابتلا به آلزایمر و ناتوانی در ادارۀ امور، به زودی از مقامش کنارهگیری خواهد کرد و عنان قدرت را به شاهزادۀ جوان تسلیم خواهد نمود.
محمد بن سلمان که پیش از رویکار آمدن پدرش در سال 2015، چهرۀ گمنام و کمسال و فاقد هرگونه تجربهی سیاسی و مدیریتی بود، با صعود ملک سلمان بر سریر قدرت، ناگهان به چهرۀ کلیدی و تصمیمگیرندۀ اصلی در نظام پادشاهی خانوادگی عربستان تبدیل شد و سه پست ذیل را همزمان به عهده گرفت: وزیر دفاع، جانشین ولیعهد و نائبِ رئیسُ الوزرا (نخست وزیر).
ملک سلمان و فرزند کمتجربهاش، سیاستِ سنتی و خطمشی کلاسیکِ «محافظهکارانه» و مصلحتاندیشانهای حاکمان پیشین آلسعود را به کنار نهادند و سیاستِ تندروانه و سختگیرانه در قبال دولتها و ملتهای منطقه و خطمشی تمکین و تسلیم محض در برابر امریکا و قدرتهای غربی را در پیش گرفتند. نمود و نماد این دگردیسی از اعتدال و احتیاط به سمت افراطگرایی و پرخاشجویی سیاسی را در محورهای ذیل میتوان مشاهد نمود:
1) تجاوز عریان به کشور مسلمان و همسایهی یمن و محاصرۀ دریایی، هوایی و زمینی این کشور فقیر و کشتار هزاران غیرنظامی یمنی در جریان بمباران شهرها، بیمارستانها، مدارس و مناطق مسکونی این سرزمین؛
2) اشغال نظامی کشور مسلمان و همسایهی «بحرین» توسط نیروهای سرکوبگر سعودی و اماراتی به قصد حمایت از رژیم قبیلوی و منحط «آلخلیفه» و سرکوب جنبش مدنی و آزادیخواهانهی مردم بحرین؛
3) اعدام روحانی عدالتخواه و مدافعِ حقوق و جایگاه شیعیان محروم عربستان، آیت الله شیخ نمر باقر النمر و سرکوب بیرحمانهی شیعیانِ مظلوم و محکوم در شرق این سرزمین؛
4) قطع روابط سیاسی و مراودات اقتصادیِ عربستان و چند کشور عرب همسو، با جمهوری اسلامی ایران و تشدید مناقشات داخلی و منازعات فرقهای در جهان اسلام که در نهایت به تقویت مواضع امریکا و غرب و اسرائیل در منطقهی خاورمیانه انجامید؛
5) قطع مناسبات سیاسی، اقتصادی، تجاری و کنسولی با کشور کوچک و همپیمانِ پیشین (قطر) و محاصرۀ هوایی و زمینی این کشور به قصد سلب استقلال و خود ارادیت سیاسی این جزیرۀ کوچک و ثروتمند؛
6) مداخلۀ گسترده در امور داخلی کشورهای عراق و سوریه و حمایتِ همهجانبهی مالی، تسلیحاتی، استخباراتی و سیاسی از گروههای مسلح تروریستی در این دو کشور که باعث مرگ صدها هزار انسان و تخریب زیرساختهای این دو کشور مهم مسلمان شده است؛
7) امضای قرار دادهای چهارصد میلیارد دلاری خرید سلاح و سرمایهگذاری مشترک در ساخت جنگافزار، با ایالات متحده به قصد ویرانگری و کشتار در ممالک اسلامی مثل یمن و بحرین و تجهیز هر چه بیشتر تروریستهای تکفیری در سراسر جهان اسلام؛
8) توطئه و تخریب گسترده علیه نظامِ منتخب، دموکراتیک و مشروعِ اخوان المسلمین و محمد مرسی در مصر و حمایت همهجانبهی مالی و سیاسی از رژیم کودتایی و نامشروع جنرال «سیسی» و مصادرۀ انقلاب مردم مصر و سرکوب آزادیخواهان در آن کشور؛
9) حمایت علنی و عملی از دستگیری رهبر نهضت اسلامی نیجریه (علامه شیخ ابراهیم الزکزاکی) و کشتار و سرکوب مسلمانان نیجریه توسط ارتش آن کشور؛
10) تروریست قلمداد کردن جنبشهای مقاومت ضد صهیونیستی دنیای عرب (جنبش مقاومت اسلامی فلسطین/ حماس و جنبش مقاومت اسلامی لبنان/ حزب الله) و تلاش بیوقفه در جهت به فراموشی سپردن آرمان فلسطین و تقرّب هرچه بیشتر به رژیم سفاک اسرائیل.
هرگاه طبق پیشبینیهای کارشناسان و صاحبنظران، ملک سلمان در آیندۀ نزدیک، چوکی موروثی قدرت را به فرزندِ بلندپرواز، کمتجربه و هیجانی خود بسپارد و محمد بن سلمان بر تخت سلطنت صعود کند؛ یقیناً رژیم سعودی به اسرائیل دیگر در قلب دنیای اسلام مبدل خواهد شد و خاور میانه را بیش از پیش به سوی چنددستگی، مناقشات داخلی، منازعات فرقهای، گسترش ترور و تکفیر، ناامنی و بیثباتی سوق خواهد داد.
مسیح ارزگانی