ایالات متحده از آنجا که خود را کدخدای دهکدۀ جهانی و چماقدار این سیّارۀ خاکی تصوّر می‌کند، با کشورهای بسیاری تضاد و تقابل منافع و مطامع دارد و طبعاً در سدد تضعیف و تخریب/ اشغال و اضمحلال آنهاست. روسیه، چین، کرۀ شمالی، کوبا، ونزوئیلا، ایران، سوریه (افغانستان و لیبی و عراقِ پیشین) از جملۀ آن کشورهاست.

پرسش اساسی در نوشتار حاضر این است که چرا ایالات متحده به بسیاری از رقبای قدرتمند و غیرقدرتمند خود مانند روسیه، چین، کوبا، ونزوئیلا و کرۀ شمالی حملۀ نظامی نمی‌کند؟ چرا در امور داخلی آنها دخالت نمی‌کند؟ اما چرا به افغانستان و عراق تهاجم نظامی و علنی کرد؟ چرا امروز در امور داخلی سوریه و ایران به طور رسمی دخالت می‌کند؟

 بی‌گمان مؤلفه‌ها و متغیّرهای پرشمار در یورش نظامی ایالات متحده به افغانستان و عراق و اشغال این دو کشور اسلامی، دخیل و تأثیرگذار بوده است. در کنار سایر فاکتورها که جای ذکرشان نیست، یکی از عوامل کلیدی که امریکا را در تهاجم و اشغال آن دو کشور، ترغیب و وسوسه کرد، تنوّع و تکثّر قومی و زبانی و مذهبی‌ای جوامع افغانستان و عراق و وجود شکاف‌ها و گسل‌های قومی ـ فرهنگی و مناسبات پیچیدۀ اجتماعی در این دو کشور بود. امریکا می‌دانست که دیکتارها و مستبدانی منسوب به یک گروه قومی ـ زبانی خاص، با روش‌های سرکوبگرانه و دَدخویانه، بر سایر اقوام و گروه‌های زبانی و مذهبی حکومت می‌کنند و گروه‌های قومی و مذهبی‌ای محکوم و محروم شدیداً از این وضعیت ناراضی‌اند.

ایالات متحده این نارضایتی اقوام و طوایف حاشیه‌نشین و رانده شده را پاشنۀ آشیل و نقطۀ آسیب‌پذیرِ این کشورها و شکاف و روزنه‌ای برای نفوذ و ورود/ اقبال و استقبال خود تشخیص داد و از همین پنجره و روزنه، وارد افغانستان و عراق شد. در گام نخست با استفاده از نیروی پیادۀ ازبک‌ها، تاجیک‌ها و هزاره‌ها، امارت پشتونی طالبان را در افغانستان سرنگون کرد و یک ادارۀ ائتلافِ قومی متزلزل را جایگزین آن کرد؛ سپس با استفاده از نارضایتی کردها و ترکمن‌ها و اکثریتِ شیعیان عرب، رژیم عربِ سنی صدام حسین را از اریکۀ قدرت به زیر کشید و یک رژیم ائتلافی ضعیف و نیمه‌فدرانی را جایگزین دستگاه پیشین کرد.

با توجه به تجربیات موفق امریکا در افغانستان و عراق، اینک ایالات متحده از همین پاشنۀ آشیل و روزنه‌ی نفوذ، برای دخالت و تخریب در سوریه و ایران هم استفاده می‌کند؛ زیرا جوامع سوریه و ایران نیز از تنوّع قومی، زبانی و مذهبی‌ای فراوان برخوردارند. امریکا در سوریه، کردها و عرب‌های سنی را علیه دولتِ عمدتاً علوی بشّار اسد تحریک و تسلیح می‌کند و در ایران، کردها و بلوچ‌های سنی مذهب را علیه دولتِ شیعی این کشور، تحریک و تمویل می‌کند.

ایالات متحده پس از اشغالِ افغانستان، کنفرانس «بن» را با اشتراک گروه‌ها و ائتلاف‌های مخالف طالبان تشکیل داد. خروجی و برایندِ کنفرانس بن، قرارداد «بن» بود که زیربنای روند سیاسی و دولت‌سازی جدید در افغانستان به شمار می‌رود. قرار داد مذکور هم براساس «سهم اقوام» و حضور متناسب با حجمِ هر قومیت در دهلیز قدرت، تنظیم شد و دولت و دستگاهی برآمده از آن قرارداد نیز به شکل «شرکت سهامی اقوام» و معجونی از سهامداران قومی پدید آمد. سپس در سرود ملی هم نام 14 قومیت ذکر گردید.

بدین ترتیب، ایالات متحده با شناخت دقیق و عمیق از پاشنۀ آشیل و شکاف‌ها و گسست‌های قومی و زبانی و مذهبی‌ای جامعۀ افغانستان و مناسبات پیچیدۀ اجتماعی آن، نظم و سامانِ سیاسی و فرایند دولت‌سازی جدید در این کشور را بر پایه‌ی «قومیت» و «ملیّت»/ رنگ و فرهنگ، پی‌ریزی کرد و بذر نفاق و شقاق/ تنازع و تقابل/ هویت‌خواهی و واگرایی را برای همیشه در این سرزمین کاشت؛ تا راهِ نفوذ و ورودِ هر بیگانه‌ و سلطه‌جویی در این کشور باز باشد!

مسیح ارزگانی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما