بت بامیان

بت بامیا1افغانستان، بخاطر جنگ و ناآرامی، از نقشه توریسم محو شده است. اما چه فرصت هایی برای بازگشت دارد؟ جاذبه های توریستی اش کدام اند؟ در مقاله ذیل تلاش می شود به این سئوالات پاسخ داده شود.
بنابر عقیده عمومی، وقتی کشوری، طی سی سال گذشته، تجاوزات، جنگ های داخلی، و همه نوع کشمکش درونی و تخریب زیربنایش را مشاهده کرده، توریسم احتمالا آخرین چیزی است که به ذهن افراد خطور می کند. اما نگرش نوین، که تاحدی بواسطه افزایش سفرهای بین المللی رایج شده و مدعی است توریسم- درصورتی که بخوبی مدیریت شود- با بهمراه آوردن منابع مالی، دانش و حسن نیت فراوان می تواند عامل مهمی در بازسازی باشد، دید متفاوتی دارد.
افغانستان اساسا همیشه یک چهارراه تجاری بوده که در تعریف اش از عبارت "سکان آسیا" استفاده کرده اند. از دوران بسیار قدیم، جایگاه مرکزی افغانستان غیرقابل چشم پوشی بوده است. چند امپراطوری مهم، باختران ها، گریک ها بعد از اسکندر، و محمد غزنی در قرن دهم پس از میلاد، و ... بخاطر جایگاه جغرافیایی افغانستان بوجود آمدند

در زمان ما نیز رویدادی مهم در این کشور رخ داده: ظهور طالبان، کنترل سریع آن ها بر عمده قسمت های کشور و سقوط شان تاثیری فوق العاده بر افغانستان و منطقه داشت. ما هنوز در حال ارزیابی اهمیت تاریخی طالبان، و درس هایی که می توان از حکومت کوتاهشان آموخت، هستیم. این کشور، علیرغم آسیب دیدگی نمادهای فیزیکی اش، در جذب توریست ها سابقه ای طولانی دارد. شاید دیگر نتوان موزه کابل و بودای بزرگ بامیان را مرمت کرد، اما چیزهای زیادی هست که می توان مجددا کشف شان کرد: کوه ها، صحراها، و قبیله نشین هایی با تبار متفاوت که با میهماندوستی عجیبی از بازدیدکنندگان استقبال می کنند. در غرب نیز ثروتی پنهان وجود دارد. افغانستان، به مدت تقریبا سی سال، بر روی مسافران معمولی بسته بوده است. این امر در آسیا تقریبا بی نظیر است، و برای سرمایه گذاران و توریست های نوین گیرایی ]خاصی[ دارد

بت بامیان3.
●قدیم و حال
با سفر زمینی همراه با گروه ها از افغانستان تا هند در دهه ۱۹۷۰ تجربه زیادی کسب کردم. عبور از ایران و رسیدن به هرات در آن روزها به معنی تجربه صحنه هایی بود که قرون وسطی را یادآوری می کردند: ساختمان های کوچک، و خیابان هایی پر از وسایلی که اسب و شتر آن ها را می کشیدند. هوای خنک غروب مردان موقر با لباس های رنگارنگ را به خیابان ها می کشید که با تعارفات خاص خودشان با یکدیگر سلام و احوالپرسی می کردند. تعظیم، دست روی سینه، و "سلام علیکم، سلام، حالتان چطور است؟" و در جواب "خوبم."
امروزه خیلی چیزها تغییر کرده، بجز تعارفات طبیعی. افغانستان به زور به دنیای نوین کشیده شد. یک سفر شخصی ده روزه، از غرب به شرق کشور در نوامبر/دسامبر ۲۰۰۲ (اولین ملاقاتم از این کشور بعد از سال ۱۹۸۱) جزئیات عملی را تفکیک نمود. افغانستان هنوز جذاب بود، نسبتا امن بود، و هینترلند میتوانست در آنجا فعالیت کند. سفر من به یک ماجرای واقعی تبدیل شد.
گروهی از ۱۲ مسافر جسور، که در بین شان فقط یک نفر زیر چهل سال داشت و پیرترین شان ۷۵ ساله بود، در آوریل سال گذشته وارد تهران شد، و این درحالی بود که روز بعد هنگام فرود در مشهد با بوران و برف مواجه گردید. برای تجدید قوا یک روز بیش تر در شهر حرم امام رضا ماندیم.
قدم زدن در مرکز شهر بسیار جالب بود. حرم بزرگ ما را جذب خود کرد، و مقیاس وسیع صحن های اطراف حرم همه ما را شگفت زده کرد. شام گوارا به سبک ایرانی و دیدار از یک چایخانه ما را آرام کرد و با آداب و رسوم شرق آشنایمان کرد.
عزیمت زودهنگام به سوی مرز باعث تنظیم الگوی روزهای آتی شد. امور خرید آب معدنی و خوراکی برای سفر شب قبل انجام شده بود. کمبود آب آشامیدنی تمیز در افغانستان یک معضل است اما آب معدنی بطری شده در شهرها فراوان است، گرچه طبق استانداردهای محلی گران است.
خوب بودن جاده های ایران تکان های جاده های افغانستان را تشدید می کند. اما قبل از هر چیز به تجربه مرزی می رسیم. عبور از مرزهای آسیایی با وسیله شخصی و گروهی از غربی ها می تواند تجربه ای تلخ مملو از سوء تفاهم ها باشد: زبان، فرهنگ، و حتی دشمنی آشکار. اما با دقت زیاد در آماده کردن اسناد برای افراد و خودرو، به اضافه رضایتنامه درباره سرنوشت شخصی و چندین انشاء اله، سرانجام از این تجربه گذشتیم.
در سال ۲۰۰۳، مرز اسلام قلعه افغانستان دریایی بود از هرج و مرج آشکار، اما برای گروه ما تجربه جالبی محسوب می شد. مسئولان با نوعی تردید به ما نگاه می کردند. "ما یک NGO بودیم؟ نه! نظامی بودیم؟ معلوم است که نه! پس آنجا چکار می کردیم؟" ما نسلی بودیم که احتمالا ۲۵ سال بود دیده نشده بودیم- گروهی از توریست های غربی. بالاخره، لبخند، و کمی ناباوری، روی صورتهایشان ظاهر شد. "بسیار خوب، خیلی خوش آمدید."
●هرات
سپس سفر به هرات آغاز شد. جاده جدید درحال ساخت، موازی با راه خاکی است. باید دقت زیادی به خرج دهید، مگر اینکه بخواهید وسیله تان را از بین ببرید. سفرهای گذشته را از یادنمی برم- ۱۲۵ کیلومتر مسیر هرات هیچ مشکلی نداشت. با احداث جاده جدید از سال بعد، مجددا مشکلات برطرف خواهد شد. غروب بود که به شهر رسیدیم و هتلی را که قرار بوددر آن بمانیم پیدا کردیم. یک راننده تاکسی خوش برخورد برای کمک به یافتن هتل در تاریکی به یاری مان آمد.
روز بعد، گردش مان در شهر تایید کننده نظر من بود، مبنی بر این که هرات بیش از هر شهر دیگری در افغانستان جاذبه های توریستی دارد. حال و هوای تجارت با ایران، که روز به روز در حال افزایش است، شهر را به تکاپو وادار کرده. شکوه معماری اسلامی را می توان به بهترین نحو در مسجد جامی (از قرن دوازدهم) مشاهده کرد. مناره های مصلای تیموری و مقبره گوهرشاد شگفت انگیزترین نوع از تزیین کاشی کاری را دارا هستند. مقبره جامی (شاعر) نیز در شهر قرار دارد. ارگ بزرگ بر شهر مسلط است. در داستان ها آمده که این ارگ را ابتدا اسکندر بزرگ ساخته.
جنگ های خشونت آمیز اخیر در شهر ساختمان های زیادی را تخریب کرد اما ارگ را می توان همانگونه چندین قرن پیش دیده می شده اکنون مشاهده کرد. درست شش کیلومتر بیرون از شهر گازرگاه قرار دارد، مکانی باشکوه و ویژه. بازدیدکنندگان از مقبره صوفی مقدس و خواجه عبداله انصاری (شاعر)، که در سال ۱۰۰۶ درهرات به دنیا آمد و در آن فوت کرد و نیز از مقبره های رهبران و شاهان سابق افغانستان که شعرا و مسافران قدیمی به آنها اشاره کرده اند دیدن می کنند. دانشمندان و درویش ها، به مدت چندین قرن، به این سرزمین صلح می آمدند. مردم شهر به ما (گروهی از توریست های مسن که به ساختمان هایی که آنان بی ارزش قلمداد می کردند با تعجب می نگریستند) خیره شده بودند. توریست ها هنوز عجیب و غریب هستند و مردم محلی می خواهند بیش تر درباره شان بدانند، همان قدر که توریست ها دوست دارند درباره مردم محلی بدانند.
دیدار ما از مسجد (که هنرمندی ماهر درحال مرمت و تعویض کاشی هایش بود) با خاتمه نماز همزمان شد و خیلی زود عده زیادی از نمازگزاران کنجکاو ما را احاطه کردند و سئوالات زیادی پرسیدند. در آنجا نوعی اشتیاق برای اخبار، ولع برای هنجار و غرور برای مسلمان و افغان بودن وجود دارد. مهمان نوازی، تنوع، رنگ و اغلب فرش های نفیس منطقه اشتیاق بدست آوردن این شکوه مندی ها را در گروه ما ایجاد میکردند. مجبور بودم موارد پیش پا افتاده ای مثل عوارض گمرکی، حمل فیزیکی موارد و مشکلات بار زیادی را به آنان گوشزد کنم، اما بی فایده بود.
سفر ما تازه آغاز شده بود. اکنون اثاثیه زیادی داشتیم. وقت آن رسیده بود که مسیری که به نام "جاده روسیه به قندهار" شناخته میشد را پیش بگیریم. طولی نکشید که با موانع نیرویی شبه نظامی- که ماهیتی ناشناخته داشت- مواجه شدیم، که احتمالا برای گرفتن مالیات راه را بسته بودند. جاده هراس انگیزبود، و نشانه های کشمکش در جاده دیده می شد. احتیاط بسیار زیادی لازم است و اجتناب از خطرهای خاص خیلی زود به یک غریزه تبدیل می شود.
وقتی با لاشه سوخته هواپیمایی در کنار جاده مواجه می شوی، چشم انداز برایت آشکار می شود، و خشونت بشر را بی پرده می بینی. این مدخل صحرای افسانه ای مرگ بود، خشک و ناخوشایند. اما گاهی برای صرف چای کنار جاده می ایستادیم و درباره وضعیت جاده بحث می کردیم. نگهداری خودروی مان اهمیت زیادی داشت و سفرمان بیش از آنچه برنامه ریزی کرده بودیم طول کشید. خودروی مان باید سه هفته دوام می آورد. شب هنگام در یک چایخانه توقف کردیم- در آنجا چیز دیگری نبود. یک کیلومتر پایین تر از جاده یک هتل قدیمی روسی قرار داشت، که اکنون تخریب شده و پر از لاشه خودروهای زرهی بود. بنابراین، بعد از یک جلسه دیگر از "چه کسانی هستید؟" در چایخانه غذای محلی را خوردیم و برای خواب آماده شدیم.
اتوبوس محلی قبل از سپیده دم راه افتاد و ما بلافاصله دنبالش کردیم. روزی طولانی پیش روی بود، و بحث راننده درباره وضعیت بد جاده ادامه داشت. برای سرعت بخشیدن به بازسازی جاده که برنامه ریزی و تایید شده بود دعا کرده بودند. وقتی جاده جدید تکمیل شود، سفر هرات-قندهار فقط یک روز طول می کشد. ما، خسته و کوفته، فقط می خواستیم تا شب به یک هتل برسیم.
●قندهار
بخاطر ملاحظات امنیتی قصد نداشتیم دوشب در قندهار بمانیم. اما انعطاف پذیری کلید سفر موفقیت آمیز در افغانستان است. خودروی ما به کمی تعمیرنیاز داشت و مجبور بودیم توقف کنیم. قندهار سرزمین جالبی بود. قبل از حمله روسیه به افغانستان، قندهار سرزمین حاصلخیزی برای عمده آسیا محسوب می شد، و انگور و انارش به درستی معروف شده. از دیدن نشانه های احیای این کشت وکار، علیرغم کشت ناخوشایند خشخاش بصورت پراکنده، هیجان زده شدم. این شهر از نظر سنت های اسلامی و موسسات دولتی افغانستان مهم است. مسجد عبای حضرت محمد یکی از مقدس ترین حرم ها در این کشور است. تاریخ باستان نیز اهمیت دارد: اسکندر شهری را در اینجا تاسیس کرد و بقایای باستانی اش در همین نزدیکی هستند. در زمان معاصر، قندهار مقر طالبان بود.
از اینجا تا مرز پاکستان ۹۰ کیلومتر و تا کویته کمی بیش تر از این است. قندهار، بخاطر قرارگرفتن در مسیر تجاری، پر است از هتل، رستوران و بازار. تاثیر پاکستان بر منابع مالی و بازرگانان بسیار قوی است. حساس ترین مسافران می توانند جریان پنهان مواجهه اسلامی را حس کنند. شهر بخاطر گلدوزی هایش، انبار ترانزیت ابریشم، کلاه های گلدوزی شده قبیله ای، کت های بی آستین، بازارهای جالب و مکان های تاریخی معروف است.
با وجود این، شهر با گذشته و حال متزلزل برای غربی ها و بسیاری ازمسافران باقی مانده، بنابراین دقت بسیاری لازم است. روز بعد ترجیح دادیم برای دیدن "لشکرگار" و "بست" به خارج از شهر برویم. این مکان اقامتگاه زمستانی شاهان غزنوی بود، که توسط مغول ها تخریب، و در سال ۱۲۲۱ توسط تیمور بازسازی شده بود. بقایای حیرت برانگیز، و طاق بزرگ بسیار معروف هستند.
وضع جاده ها همچنان خراب بود. دو روز طول کشید تا با رانندگی محتاطانه به غزنه (حدود ۳۵۲ کیلومتر دورتر از شهر) برسیم. تنها نبودیم: دسته های اتوبوس ها و کامیون ها، که بعضی هایشان بیش از اندازه بارگیری شده بودند اطرافمان بودند. اکنون ما درحال طی مسیر بر روی "جاده امریکایی" بودیم. این جاده، که برخلاف جاده سیمانی روس ها، از آسفالت ساخته شده در اکثر مناطق تا حد خرابی کامل فرسایش یافته. آسفالت به نگهداری بیش تری نیاز دارد. اما در این روزها با مهمان نوازی صمیمانه ای مواجه شدیم. هیچ کس قصد ایجاد دردسر نداشت، بلکه می خواستند از ما محافظت کنند. خبرهای خوب برای آینده- گروهی از مهندسان هندی و کارمندان سازمان ملل را در حال بررسی جاده دیدیم. احتمالا کار بازسازی جاده شروع شده است.●غزنه
بالاخره به غزنه رسیدیم، شهری معروف با تاریخ نظامی ممتد، سابقه ای بودایی و وضعیت تقریبا متزلزل کنونی. محبت و گرمی ذاتی مردم شهر بر من تاثیر گذاشت. دژ بزرگ از کیلومترها دورتر قابل مشاهده است و درست پشت آن دو برج یا مناره قرار دارد، که توسط مسعود۱۱۱ و بهرام شاه (شاهان غزنوی) ساخته شده اند. این مکان ها درغزنه معروف هستند. آجرکاری بر روی برج ها از نتایج هنر اسلامی دوره ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ بعد از میلاد می باشد. کمی بالاتر بقایای کاخ سلطان مسعود و آرامگاه سلطان محمود (فاتح بزرگ قرن دهم) قرار دارند.
●کابل
گردش ما در جنوب تقریبا کامل شده بود و ۱۴۵ کیلومتر نهایی به کابل بر روی جاده تقریبا جدیدالاحداثی طی شد که قبل از وارد شدن به دره کابل از میان تپه ها می گذرد. دشمنی و کشمکش بین احزاب، برای کنترل کابل، تا حدی بوده که مین روبی اطراف شهر سال ها طول خواهد کشید. می توان ]با هواپیما[ از کابل به هرات پرواز کرد، اما صحراهای خشک جنوبی افغانستان تجربه ای هستند که نباید از دست شان داد.
پایتخت افغانستان اکنون، بخاطر بازگشت پناهندگان و ناآرامی مداوم در بخش های دورافتاده کشور، جمعیت زیادی دارد. برای توریست یا مسافر، جذابیت های شهر عبارت اند از هتل ها و مسافرخانه های متعادل، غذاهای متنوع و رستوران ها بعلاوه¬ی دسترسی به کالاها و اجناسی که در دیگر نقاط افغانستان در دسترس نیستند. در این شهر پر جنب و جوش، تماس با دنیای خارج از طریق اینترنت و تلفن آسان است. شرایط جوی تقریبا در تمام طول سال ملایم و قابل تحمل است. برای کارگزاران قدرت در این دنیای خاص و بازرگانان، کابل جایی است که در نهایت مجبوری تجارت خود را در آن انجام دهی.
تنوع و پیچیدگی خیابانی مثل "چیکن استریت" توریست ها را گیج می کند. تعداد خیابان های مشابه در دنیا، که این تعداد مغازه - که همه نوع ابزار دست ساز کشور را ارائه کنند- را در خود جای بدهد، بسیار اندک است. کتاب های راهنما، سنگ لاجورد، قالیچه، گلدوزی، سلاح، جواهرات، هرچیزی! فقط بپرسید. البته قیمت در اینجا بالاتر از بقیه مناطق کشور است، اما هرچیزی که بخواهید می توانید بخرید. کابل شهر یادبودها، اماکن مذهبی، قلعه دژمانند ، و البته برای افغان ها، بازاری که محصولات خارجی در آن فروخته می شود، نیز هست. کابل خودش را برای فصل های آتی آماده می کند. از هتل اینترکنتیننتال به پایین، همه هتل ها درحال نوسازی هستند. وزارتخانه های دولتی و دیگر موسسات باید دوباره از زیر بنا ساخته شوند. با گردش در حومه شمالی و جنوبی معنی ویرانی کامل، بخاطر جنگ های داخلی ۲۰ سال گذشته، را درخواهید یافت. کارهای زیادی هست که باید انجام شود. سالن خالی موزه، که بصورت دلخراشی غارت شده، نیازمند همکاری بین المللی است.
پروازهای بین المللی سفر به کابل را آغاز کرده اند و تردیدی وجود ندارد که توریسم خیلی زود شروع خواهد شد. ستاد توریستی آماده و منتظر است، و تعدادی از توریست های متعهد با حضورشان به آن رونق داده اند. با توسعه زیربنای توریستی گردشگری تسهیل می شود و سفر به خارج از کابل دشوار نخواهد بود. دیدار از غزنه، بامیان و جلال آباد آسان ترین دیدار خواهد بود.
●بامیان
ما، پس از استراحت و تجدید قوا، به سوی کوه های شمالی رفتیم- محل زندگی قبایل قومی متفاوت: تاجیک ها، هزاره ها، ازبک ها، و ترکمن ها. کوه ای هندوکش برای همه شناخته شده اند- بلند، پوشیده از برف، پر از دره های مخفی و رودهایی که از کوه سرازیر می شوند. قبل از عبور از تونل سالنگ، که راه اصلی به شمال و مزار شریف می باشد، می بایست به دره بودایی بامیان (۲۲۳ کیلومتری کابل) می رفتیم. در اینجا یکی از بزرگ ترین عجایب دنیا قرار داشت: مجسمه بزرگ بودا با ۵۵ فوت ارتفاع که متاسفانه در عملی وحشیانه، که نمونه اش در قرن گذشته یافت نمی شود، تخریب شد. با وجود این، غارها، فرورفتگی ها (که در آن ها مجسمه ها را جای داده بودند) و ویرانه های پادشاهی و شهری قدیمی که توسط مغول ها تخریب شد و طالبان به آن آسیب رساندند، هنوز در اینجا قرار دارند. یک مسافرخانه جدید گشایش یافته و شهرها/دژهای باستانی مجاور بر روی قله کوه ها ، و نیز دریاچه های بسیار زیبای "بند امیر"، همگی در انتظار کشف شدن هستند.
●تونل سالنگ
جنگجویان در کل این منطقه جنگیدند و تا چهار سال پیش که درگیری حزبی پایان یافت هنوز خط مقدم نبرد محسوب می شد. مین روبی کل منطقه سال ها ادامه خواهد داشت. اگر بخواهید به شمال، پشت کوه ها، بروید باید بین تونل یا راه طولانی بیرون یکی را انتخاب کنید. البته ذکر این نکته که تونل ترسناک سالنگ - شاهکار مهندسی عظیم دهه ۶۰ که به شدت خراب شده - درحال بازسازی است، بسیار ترغیب کننده است. موسسه آقا خان در حال کسب حمایت مالی برای سازه های روستایی و پل ها در این منطقه است. اسماعیلی های زیادی در این منطقه هستند. تجربه تونل و جاده برای ما تجربه خوبی نبود. در راه برگشت، بخاطر برف وبوران اواخر ماه می که به نابسامانی و مسدود شدن جاده ها منجر شد، مجبور شدیم از چایخانه ها استفاده کنیم. وقتی تونل و جاده های نزدیک بازسازی شوند، چنین طوفان هایی مسئله ساز نخواهند بود. بهرحال، چشم انداز عالی است. اینجا دنیای دیگری است، بسیار دور از صحراهای داغ و خشکی قندهار. این جاده اصلی به سوی شمال به تاجیکستان نیز متصل می شود و شما را به فلات بی پایان آسیا می آورد، که هزاران مایل وسعت دارد.
هنگام عبور از این جاده با اسکلت تانک ها، خودروهای زرهی و روستاهای ویران شده برخورد کردیم- که شاهدی هستند بر دیوانگی محض و طمع جنگ طلبان. مردم شمال به خارجی ها بیش تر عادت دارند و، مثل جنوبی ها، با تردید به حضورمان در منطقه نمی نگریستند. چند مکان باستانی وجود دارد – که در زمان صلح خاکبرداری شده و اکنون به فراموشی سپرده شده اند- که در درک گذشته باستانی بسیار مهم هستند. این مکان ها شامل ویرانه های معبد سرخ کتل می شود که اکنون متروکه باقی مانده و در انتظار بازدیدکنندگان، توضیحات و توجه می باشد.
مناطق دیدنی شمال بسیار بیش تر از آنچیزی است که من درباره اش نوشته ام- قندوز-شهری قرون وسطایی، که زمانی با دیوارمحصور شده بود، دیگر شهرها، معادن سنگ لاجورد که در شرق مخفی هستند.
●مزار شریف
زمان ما در این سفر محدود بود. می بایست مزار شریف را می دیدیم، که صحنه عمده جنگ ها بوده و مرکز قسمت شمالی محسوب می شود. مزار شریف همچنین مذهبی ترین و مشهور ترین زیارتگاه در افغانستان را درخود جای داده است- زیارتگاه حضرت علی، پسرعمو و داماد پیامر. هر ساله هزاران نفر(با الهام گرفتن از داستان ها، سنن، و از همه بالاتر، با الهام گرفتن از ایمان) برای عبادت به این زیارتگاه می آیند. ما که هستیم که بخواهیم درباره علت آمدن نزد خدا بحث کنیم؟ زیارتگاه نقطه توجه شهر است. بعد از بازسازی های اخیرش، ساختمانی رنگارنگ و تقریبا زیبا با معماری موزون و کاشی کاری پدیدار شده است. خود شهر کاملا نوین است، و آثار درگیری های اخیر بر شهر نمایان است. مزارشریف، همانند کابل، محل هتل ها، غذا، و استراحت قبل از پیشروی است.
در نزدیکی شهر یک گنجینه قرار دارد، و آن ویرانه های شهر باستانی بلخ است، که گفته می شود یکی از قدیمی ترین شهرهای دنیا است. طبق روایات، زیارتگاه ها و آیین ها به قرن پنجم قبل از میلاد برمی گردند. اسکندر شهری در اینجا بنا نمود، بقایای بودایی اطراف شهر باقی مانده و دیوارهای شهر که حداقل ۱۲ کیلومتر طول دارد هنوز اینجا است. ویرانه های گنبد نوح (یکی از قدیمی ترین مساجد در آسیا) تزئیناتی مشابه با تزئینات قرن هشتم سامرا در عراق دارد. بلخ، زادگاه "رومی بلخی" (شاعر صوفی) است. این شهر دانشگاهی، مرکز اسلامی یادگیری و تقوا، توسط چنگیزخان ویران شد اما شاهرخ آن را احیا کرد. بر روی زیارتگاه خواجه ابو نصر پارسا کار خارق العاده ای انجام شده. هرکسی که به هنر، تاریخ و فرهنگ علاقه مند است باید این مکان باستانی را ببیند.
بازگشت به کابل از شمال، علیرغم این که طولانی است، باید یک روز طول بکشد. اما هیچ چیزی در این دنیا قطعی نیست و شرایط آب و هوایی ما را شکست داد. پروازها از مزار همیشه پر هستند، که خود شاهدی است بر محبوبیت بلخ.
کابل، برای بسیاری از توریست ها، نقطه عزیمت از افغانستان است، و آنان برای خروج از پایتخت از پروازهای بین المللی استفاده می کنند. اما برای آن هایی که زمان و قوه تصور دارند یک ریسک وجود دارد: کابل از طریق تنگه کابل به جلال آباد و خروج از افغانستان از طریق گذرگاه معروف خیبر به پیشاور در پاکستان. این گذرگاه ها بوی تاریخ می دهند و، از قرونی که شاهد تاسیس افغانستان مدرن و کوتاه سازی آرزوهای استعماری بریتانیا و سیک ها (در قرن ۱۸ و ۱۹) بوده اند، غرق در خون می باشند. عزیمت از دره کابل به تنگه کابل از میان سرزمینی با شکوه صورت می گیرد. جاده در دست مرمت است و در صورت تکمیل به جاده اصلی تجاری تبدیل خواهد شد. جلال آباد سابقه بودایی جالبی دارد، در زمان های مختلف متزلزل بوده، اما بازارخوبی برای اجناس شمالغربی است و دارای هتل های متعادلی می باشد. قالیچه ها در این منطقه تنوع جالبی دارند.
زمانی این منطقه، تا مرز پاکستان، چندین اردوگاه پناهندگان را در خود جای داده بود و مشاهده اردوگاه های خالی خوب بود. در خود مرز عده ای پیاده در حال عبور بودند. عبور از سمت افغانستان آسان بود.
پاکستان بخاطر کاغذبازی اش، که ما هم تجربه کردیم، معروف است.
من با عصبانیت آن هایی که درانتظار وارد شدن یا خارج شدن از پاکستان بودند موافق هستم.
گذرگاه خیبر بوی قرن گذشته را می دهد و بخشی از آن محسوب می شود. دژها، سربازان مرز شمالغربی و فضای عجیب "لندی کتل"، سکوی راه آهن، و شهر باستانی قاچاقچی ها. یک معبد بودایی بر خانه های بزرگ مستحکم (که گفته می شود به عوامل مهم بازار سیاه تعلق دارد) مشرف است. به پیشاور، شهر پرجنب و جوش مدرن/باستانی، خوش آمدید- شهری ممتاز در استان مرزی شمالغرب، با جمعیت عمدتا افغانی، شهری مملو از توطئه های عمیق سیاسی، ارتدوکسی اسلامی، پر از بازرگان، صراف و قاچاقچی. در پایان سفرتان در افغانستان، آیا می توانید چیزی بیش تر از این درباره یک شهر بپرسید؟
سفر به افغانستان یک نکته را ثابت کرد. پتانسیل این کشور به عنوان یک مقصد توریستی عمده بسیار بالا است. تمام مزیت های طبیعی را دارا است، چشم انداز گوناگون، صحراها، کوه ها، صنایع دستی زیبا، قالیچه هایی که در دنیا شناخته شده اند، باستان شناسی، بعضی ساختمان های زیبا و سابقه تاریخی فوق العاده که قوه تخیل را تحریک می کند. اما بزرگ ترین امتیاز مهمان نوازی خالصانه افراد مختلف است.
چطور می توان این پتانسیل فوق العاده را درک کرد؟ فقط با سرمایه گذاری عظیم در جاده ها، ارتباطات هوایی، زیر ساخت ها، و جلوه های توریسم- راهنماهای تعلیم دیده، هتلداری، ادبیات توریستی، سرمایه گذاری در مدیریت امکان باستانی. گونه های مختلف حمل و نقل نیز باید به کارگرفته و نگهداری شود. سرانجام اینکه، امنیت برای مسافران ضروری است. ممکن است بگویید کار دشواری است. اما توسعه توریسم تازه آغاز شده و باید مورد تشویق قرار گیرد. افغانستان با آغوش باز و ذهنی پذیرا از همه استقبال می کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما