بدخشان

منابع تاریخ بدخشان

بدخشان درگذشته نه چندان دور کشور آزاد ومستقلی بود که مناطق شمال شرقی افغانستان کنونی و نواحی ماورای رود پنج یعنی ولایت خودمختار بدخشان کوهی امروزی جمهوری تاجکیستان رادر بر داشته وتاریخ آن تا هم اکنون کمتر مورد پژوهش وتحقیق قرار گرفته است. این مساحت کوهستانی و صعب العبور در موضع تقاطع  آسیای میانه ، نواحی شمال غرب قاره هند ، ترکستان شرقی و ولایات شمالی افغانستان موقعیت داشته از زمان های خیلی دور میان مناطق درونی آسیای میانه نقطه ا تصال بود. بدخشان با تمایز ازمناطق دیگری آسیای مرکزی بنا بر علل گوناگون کمتر مورد تهاجم وتخریب مهاجمان قرار گرفته در دوره های تاریخی طولانی کشور آزاد ومستقل بوده است واگرهم گاهی در چوکات اتحاد دول قوی قرار داشته  برای مدت خیلی کوتاه وبنام

چون بدخشان ازنگاه منابع طبیعی و ثروت های زیر زمینی بس غنی است واز سوی دیگر در چهارراهی مسیر مهاجرت ها وتجارت در آسیای میانه قرار داشت ،بنا برآن از قدیم بیش ازهمه توجه مهاجمان و فاتحان ،سیاحان و تاجران ،حجاج وحتی ماجراجویان را بخود جلب نموده است.

اطلاعات درباره بدخشان بیشتر در منابع تاریخ نگاری شرق،چون آثار تاریخ نویسان عربی،پارسی وچینی سده های پنجم و ششم پیش از میلاد مسیح تا عصر حاضر به مشاهده میرسد.پس از دیدار مارکوپولو سیاح معروف اسپانیایی از بدخشان شمارزیادی از سیاحان ودانشمندان اروپایی به این کشور سفر نموده و با دلچسپی ویژه آنرا مورد مطالعه وپژوهش قرار دادند.

درنیمه دوم سده نزدهم  بدخشان درآسیای مرکزی درخط مقدم  رقابت های استعماری بریتانیای کبیر  وامپراتوری روسیه تزاری قرار گرفته وتوجه شخصیت های سیاسی روس وانگلیس ،نویسندگان وپژوهشگران را بخود جلب نمود.شماری از سیاحان ،کارمندان استخباراتی و اطلاعاتی روس وانگلیس ازاین کشور دیدن کرده خاطرات و نبشته هایی درباره آن از خود بیادگار گذاشته اند.هم اکنون بیشتر ازصد ها اثرو منبع  وماخذ در موضوعات گوناگون در باره بدخشان وجود دارد. همچنان نوشته های دیگری درباره تاریخ بدخشان در آثار ومنابع تاریخی وجغرافیایی که بصورت خاص یا عام  راجع به آسیای میانه،ایران ،افغانستان ومناطق شمال غرب هند نشر شده ،نیز بمشاهده میرسد.این منابع و آثار از نگاه زمان ،جهات واهمیت گوناگون بوده و به زبان های مختلف نگاشته شده است.

به چندی از آنها که خیلی مهم اند ومعلومات عمومی را درباره تاریخ بدخشان  درسده های هفدهم الی نزدهم در بر دارند، بصور ت مختصر مراجعه میکنیم. معلومات مزیدی در چند مورد بصورت جداگانه راجع به تاریخ بدخشان در کتاب سراج التواریخ  وجود دارد که توسط فیض محمد خان کاتب دبیرومورخ دربار  امیر حبیب الله خان نگاشته شده است.محتوای این اثر درباره واقعیات تاریخی افغانستان ومناطق همجوار آن از سال  (۱۷۴۷ تا ۱۸۹۶ ) ع. میباشد که درسالهای ( ۱۹۱۳_۱۹۱۸) درکابل به نشر رسید.اطلاعات در باره بدخشان دراین اثر اساسا در مورد تاریخ بدخشان در نیمه سده نزدهم میلادی بوده وچگونگی الحاق آنرا به کشور افغانستان شرح میدهد.

معلومات خیلی ارزنده ولی مختصر درباره جغرافیا ،نفوس، اقتصاد،  راه های مواصلاتی بدخشان وتاریخ آن آغاز از سال ۱۰۶۸ ه.ق.(۱۶۵۷_۱۶۵۸ ع.) ودرباره تاریخ قطغن  ،پامیر،واخان ، شغنان،درواز وروشان با نقشه جغرافیای آنها وشرح وقایع ولایات قطغن وبدخشان افغانستان درکتابی باز تاب یافته است که توسط یکی از رجال دولتی افغانستان بنام کوشککی درسال ۱۹۲۴ ع. نوشته شده وتاکنون از اعتبار ویژه برخورداراست.یکی از منابع مهم دیگر در باره بدخشان جلد اول اثری بنام « روایات تاریخ سیاسی افغانستان» است که زیر عنوان « ولایت بدخشان وشمال شرق افغانستان » درآنجا تشریح یافته است.این کتاب در سال ۱۹۷۳ ع.توسط یک پژوهشگر امریکایی در شهر گراتس کشور اتریش به نشر رسیده ویک نشریه شش جلدی مبسوطی است که در باره شاخص های تاریخ اقتصادی ،سیاسی ،جغرافیایی واتنیکی بدخشان تماس گرفته وشکل تصیح شده نشریه استخباراتی رسمی انگلیس درسال ۱۹۱۴ ع. میباشد. معلومات بیشتر مفصل درباره تاریخ باستان شناسی وتاریخ فرهنگ وادبیات ولایات مرتبط با بدخشان دردو اثر  ا. ستین  بنام های « سریندیا» و«آسیای داخلی» درج است.در اثر اول شرح مفصلی درباره تاریخ چترال ومستوجه وچگونگی تهاجم بدخشانیان در عصر حاضر به چترال وهمچنان ارقام باستان شناسی تاریخی واخان وجود دارد.

در اثر دوم درباره تاثیرات سیاسی چین بالای شغنان وبدخشان تشریحات صورت گرفته وراه های مواصلاتی تاریخی را از چین به بخارا از طریق کنار رودخانه پنج  توضیح میدارد.

شرق شناسی روسیه در تدقیق وپژوهش تاریخ بدخشان سهمی بسزایی داشته است. ی.مینایف عالم شرق شناس روسیه در اوایل سالهای هشتاد سده نزدهم بااستفاده وتحلیل از منابع موجود اثری  زیر عنوان « معلومات درباره کشور های منطقه علیای آمودریا» نوشت که درسال ۱۸۷۹ درسنت پیترزبورگ به نشر رسیده ودرآن معلومات مبسوط درباره بدخشان وجوددارد.نخستین اثر تاریخی در ارتباط با تاریخ بدخشان  رساله یی بود که توسط و.و.بارتولد در سال ۱۹۱۰ در « دایرت المعارف اسلام» زیر کلیمه بدخشان نگاشته شده ودرآنجا تاریخ بدخشان صرف تاسال ۱۸۷۳ (تسخیر بدخشان توسط قبایل افغان) شرح یافته ،اما دوره پس ازسال ۱۶۴۹ ( تسخیر بدخشان توسط اقوام اوزبیک) کمتر تشریح شده است.البته این یک امر مسلم است ،زیرا هنگامیکه بارتولد این اثر را تهیه مینمود ،به منابع نه چندان زیادی دسترسی داشت.

در سال ۱۹۷۴ت.گ.ابایف رساله یی بنام « شرح تاریخ بدخشان» در شهر تاشکند نشر کرده ودرآن برمبنای معلومات منابع شرق، مواد آرشیف ومواد مفصل فرهنگی اطلاعات مربوط بجوانب هستی بدخشان راجمعبندی وتصنیف نمود.دراین رساله مناسبات اجتماعی واقتصادی این کشور و روابط خارجی بدخشان در نیمه دوم سده نزدهم به بررسی گرفته میشود.

منبع دیگریکه درآن وقایع بدخشان ثبت شده اثر ب.ا.احمدوف است که در سال ۱۹۸۲ در تاشکند نشر یافته ودر آن به ویژه مناسبات میان خاندان میر یاربیک خان حکمران بدخشان وحکمرانان بلخ بررسی میشود.دراثر ن.ل.لوژیتسکی که درسال ۱۹۸۶ درمسکو به چاپ رسید ،معلومات ضمنی در باره مناسبات بدخشان وچترال در سده نزدهم درج گردیده است.شرق شناسی روسیه برای اینکه تحقیقات وپژوهش های همه جانبه را درباره تاریخ بدخشان انجام داده باشد،سعی ورزیده تا ازمنابع اصلی ودست اول استفاده نماید .بنا برآن در سال ۱۹۵۹ تا ریخ بدخشان به اهتمام ا.ن.بولدریف در دانشگاه دولتی لینینگرادبا شمار اندک به چاپ رسید.این کتاب در حقیقت امر همان تاریخ قدیم بدخشان است که به زبان پارسی به خط نستعلیق به شیوه نوشتاری شکست تحریر یافته ،نقل اصلی آن در کتابخانه آثار خطی انستیتوت شرق شناسی روسیه در بخش لنینگراد حفظ است واز روی آن عکس برداری وتکثیر شده است.

برای نخستین بار از موجودیت این اثر درمحافل علمی وفرهنگی روسیه در سال ۱۹۱۵ آگاهی بدست آمد.در سال ۱۹۱۳ یک نسخه خطی تاریخ بدخشان درفرغانه کشف شدوپس ازآن معلوم گردیدکه بنام تاریخ بدخشان دو اثر وجوددارد: یکی در  قوقند ودیگری در اندیجان پیدا شد.اولی را شخصی بنام میرزا سنگ محمد بدخشی نگاشته است که سالهای ۱۰۶۸ الی۱۲۲۳ ه.ق.(۱۶۵۷_۱۸۰۹ع.) را در بر میگیرد.

نسخه دوم  تاریخ بدخشان دراندیجان نزد شخصی بنام فضل بیک دریافت شد ، که دراین کتاب  نه تنها نسخه خطی سنگ محمد موجود بود بلکه دوام تاریخ بدخشان  تا آغاز سده بیستم رااحتوا مینمودو توسط شخص مالک کتاب  یعنی میرزا فضل بیک سرخ افسر که سالی چند در بدخشان میزیسته تحریریافته بود.میرزا فضل بیک دوام تاریخ بدخشان رابعداز میرزا سنگ محمد بدخشی تا سال ۱۳۲۵ ه.ق.(۱۹۰۷ع.) در شهر آش نوشته وتکمیل نموده است.

بدین ترتیب کتاب تاریخ بدخشان توسط دو میرزا به خط شکست نستعلیق نوشته شده و اکنون در کتابخانه آثار خطی عتیقه در انستیتوت شرق شناسی شهر سنت پیترزبورگ قرار دارد.درین کتاب نشان داده میشود که بدخشان پیش از  تهاجم واستیلای قبایل افغان به این سرزمین کشور آزادومستقل بوده است.

ترجمه این کتاب بزبان روسی نیز موجوداست .چون خوانش این اثر به خط شکست نستعلیق برای خوانندگان خالی از اشکال نیست،نخست میخواستم آنرا اززبان روسی به زبان فارسی  برگردانم اما بعد متوجه شدم که متن کتاب بزبان روان وخیلی زیبای سده های ۱۷-۱۹ میهن مان تحریر یافته که خواندن آن به خوانندگان عزیز خیلی خوش آیندوسهل خواهدبود.صرف من کاری انجام داده ام که آنرا ازخط شکست نستعلیق با استفاده از متن روسی به خط چاپی عادی فارسی برگردانم.برخی اشکالی که در نوشتاری وخوانش آن بچشم میخورد آنرا ازروی نسخه روسی بررسی نموده حل ساختم.

اکنون دراینجا موضوعاتی راکه در تاریخ بدخشان بازتاب یافته اند بصورت فشرده واجمال تذکر میدهیم.ساحه خاک، وسعت وسرحدات بدخشان در نتیجه جنگ های تهاجمی که اکثرا با چپاول مردم واشغال ویسرای جنگی همراه بود،گاه گاهی دستخوش تغیر میگردید.درعصر شگوفایی وترقی بدخشان به این مرز ها محدود بود: از سوی جنوب به سلسله کوه های هندوکش،از شرق کوهستان پامیر ومرز های چترال،از شمال دریای آمو وازغرب مرزهای قطغن مناطق خانان اوزبیک. حکمرانان مناطق کوهستانی  سواحل رودخانه پنج چون روشان ،شغنان و واخان (که اکنون  در ساحه قلمروی ولایت خودمختار بدخشان کوهی جمهوری تاجیکستان  قراردارد) به امیران بدخشان تابع بودندوبه آنها باج وخراج میپرداختند.

ترکیب قومی بدخشان چنان است که اکثریت مردم آن تاجیک بوده وبه زمینداری و زراعت اشتغال دارند.گروه اتنیکی اوزبیک نیز دربدخشان وجود دارند که اساسا مردمان کوچی ومالدار بوده وبه زمینداری نیز سروکار دارند.قوم اوزبیک بیشترشان به قبیله قطغنی،قارلیغ،بورکیاوایتمات تعلق داشتند.درمناطق کوهستانی بدخشان شمالی گروه های نژادی ایرانی زبان چون وخی ها،اشکاشمی ها روشانی ها،شغنانی ها وغیره حیات بسرمیبرند.هزاره ها ،بلوچ ها ،قلماق ها وکاشغری ها نیز در قلمروی امرای بدخشان سکونت داشتند.کاشغری ها عمدتا در فیض آباد ونواحی آن مسکن گزین بودند.دراین جا ازافغان ها نام برده نشده( که تعداد آنها در ابتدادر بدخشان ناچیز بود،اما پس از الحاق بدخشان به کشور افغانستان در اثر سیاست حکومات افغان مبنی بر نقل مکان قبایل افغان به مناطق حاصل خیز اشغالی به شمار آنها افزوده شد) .در بدخشان اقلیت قیرغیز نیز سکونت داشتند.

دراین اثر تاریخی اطلاعاتی باارزشی درباره زبان های بدخشان درج است.مردم وگروه های نژادی که دراین کشور زندگی میکردند،تا کنون زبان های خودراحفظ نمودند  «باشندگان شغنان   ،روشان، واخان،اشکاشم،سنگلیچ ودیگران به زبان های گوناگون ،به لهجه های مختلف و شیوه های متمایز سخن میگویند.ولی زبان مشترک شان هنگام صحبت با یک دیگرزبان فارسی است» .دراین جا منظوراز زبان فارسی لهجه بدخشی فارسی دری است که در نبشته تاریخ بدخشان ویژگی آن کاملا مشهود است.

دراین کتاب تاریخی معلومات مهمی در باره مذاهب بدخشان بازتاب یافته است.اهل سنت دربدخشان حسب معمول در وادی های هموار وحاصل خیز و اهل تشیع و پیروان مذهب اسماعیلیه در مناطق کوهی سکونت داشتند.چون امیران کشور بدخشان همه اهل سنت بودند ،بنابرآن از روی تعصب پیروان سایر مذاهب رابه مناطق دوردست میراندند.

زندگی اقتصادی مردم بدخشان نیز دراین اثر بصورت روشن تبلور یافته است.منابعی که عواید دولت ازآن بدست می آمد عبارت بود از: مالیه زمین وحاصلات زمین از دهقانان ومالیه مواشی از کوچیان مالدار،عواید استفاده از معادن لاجورد،لعل وطلا که در حوزه دریای کوکچه وساحل راست رودخانه پنج موقعیت دارد.

معادن قیمتی بدخشان نه تنها به کشورهای همسایه بلکه به سایر کشور ها وچین صادر میشد.گفته میشود که لاجورد در چین از ارزش ویژه یی برخوردار بود.عواید فروش لاجورد به خزانه امیر وارد میشد.ازعواید دیگری دولتی غنایم واسیران جنگ بود که در اثر تهاجم به همسایگان وغارت ملک ودارایی آنهابدست می آمد.چنانچه درسال ۱۱۶۵ ه.ق.(۱۷۵۱  ع.) امیر سلطان شاه دراثر حمله به چترال

از آنجا پانزده هزار غلام رابا خود به فیض آباد آورد .این باجگیری از پیروان مذهب اسماعیلیه  چترال وساحل راست رودخانه پنج کمافی السابق زیر پوشش دفاع از اسلام ومبارزه باالحادصورت میگرفت.

در باره اشکال زمینداری فیودالی اطلاعاتی وجود ندارد.درتاریخ بدخشان تنها از زمین های « جاگیری» و اوقاف نام برده شده ،مگر این موضوع ونظم زمینداری واستفاده از زمین در دیگر منابع مربوط به تاریخ و فرهنگ بدخشان بصورت مفصل شرح یافته است.

بدون شک نکته ارزشمندی که درمحتوای تاریخ بدخشان به نظر میرسد،شرح قدرت نظامی ولشکری امیران بدخشان است،بویژه معلومات تاریخی درباره وقایع سیاسی بدخشان که زندگی سیاسی این کشوررا هنگام الحاق آن به دولت افغانستان در سال ۱۸۷۳ در زمان پادشاهی امیر شیرعلی خان ،دوره جنگ دوم افغان وانگلیس وتلاش امیر مظفرخان امیر بخارابخاطر الحاق بدخشان به بخارا درسالهای۱۸۸۰-۱۸۸۱ ع. منعکس میسازد ،از اهمیت شایانی برخوردار است.

قرار معلوم آخرین امیر مستقل بدخشان آزاد میر محمود خان بود که درسال۱۸۷۳ قوای نظامی او

توسط سردار نایب علم خان حکمران افغانی مزارشریف شکست خورد.میر محمود خان بوسیله عساکر افغان اسیر ودرتاشقرغان زندانی شدومیرعالم  پسر شاه سلیمان بیک بحیث حکمران تعین گردید.در سال ۱۸۷۴  میرعالم خان از امیران افغان اطاعت نکرده بدخشان را کشور مستقل اعلان نمود،مگراز قوای نایب علم خان شکست خورده به بخارا فرار کرد.امااعلان استقلال بدخشان دراین دوره وفرار میرعالم خان به بخارا مشکوک است ،زیرا در سراج التواریخ جلد دوم فتح دو باره بدخشان توسط افغان ها ذکر نشده است.

در زمان جنگ دوم افغان و انگلیس هنگامیکه شماری ازشهر های افغانستان توسط قوای بریتانیا اشغال شده وحکومت مرکزی ازبین رفته بود،بار دیگر بدخشان ازافغانستان مجزا گردیده ونیروهای افغانی درهم کوبیده شد. باباخان پسر نصرالله خان بحیث امیر بدخشان مستقل بر تخت حکمرانی جلوس نمود.آنچنانکه تاریخ بدخشان توضیح میداردباباخان پس از مدتی از امارت بدخشان خلع شد وشهزاده حسن پسرمیر شاه به تخت امارت نشست.

در زمان این شهزاده جنگ های داخلی در بدخشان آغاز گردید ومیان شهزاده حسن ومحمد عمر خان حکمران رستاق تشنج پیداشد که در زور آزمایی برد به طرف محمد عمر خان بود.دراین هنگام امیر مظفر امیر بخارابا استفاده از وضع بحرانی میخواست بدخشان را متصرف شود،بدین منظور میر عالم خان پسر سلیمان بیک امیر اسبق بدخشان راکه در بخا را فراری بود ،باسلاح وپول تجهیز نموده  وهدایت دادکه در بدخشان مداخله کند .او متیقین بود که میر عالم خان پس از فتح بدخشان از وی تابعیت خواهد کرد. شهزاده حسن از ترس آنکه مبادا تخت امارت را ازدست بدهد ،میر عالم خان را در سرحد ملاقات نمود.چون میر عالم خان برادر مادری شهزاده حسن بود،آنها به توافق رسیدند.میر عالم خان در بدل کمک نظامی به برادرش درمقابله بامحمد عمر خان حاکم یاغی رستاق به حکومت کشم تعین شد. رستاق بعد از محاصره طولانی فتح شد،محمد عمرخان از بدخشان فرار نموده به کولاب رفت ،درمنطقه تحت فرمانروایی امیر بخارا پناهنده شد.

دراین کتاب تاریخ معلومات مفصل درباره اقامت امیر آینده افغانستان عبد الرحمان خان  در قلمروی بدخشان  وجوددارد که از ترکستان روسی به آنجا فرار نموده بود.در سال ۱۸۷۹ محمد عمر خان حکمران اسبق رستاق که قبلا به کولاب گریخته با عبدالرحمان خان پیوسته بود،پس ازتسخیر بدخشان توسط عبدالرحمان خان،بحیث حکمران بدخشان تعین شد.

قرار شواهد امیر مظفر خان امیر بخارادر سالهای ۱۸۸۰-۱۸۸۱ برای آخرین بارتلاش نمودتا بدخشان را به ساحه کشور خود ملحق سازد ،بنابرآن امیرعالم خان پسر شاه سلیمان بیک نظر به مشوره وهدایت اواز رودخانه پنج گذشته ودر دشت خیرآباد باقوای محمدعمرخان حکمران افغانی بدخشان ملاقی شده ،اوراشکست داد وفیض آبادرا متصرف شد.

امیر عبدالرحمان خان به سرکردگی سردار عبدالله جان از خان آباد نیروی نظامی تازه دم به بدخشان فرستاد.درنتیجه پس از جنگ خونین میرعالم خان شکست خورد وسردار عبدالله جان از طرف امیرعبدالرحمان خان به حکومت بدخشان مقرر شده واین کشور مستقل وآزاد کوهستانی که دجریان چندین سده استقلال خودرا در برابر تهاجم وحملات وحشیانه امیران قبایل افغان حفظ نموده بود،بصورت کل وجبری به قلمروی افغانستان الحاق گردید.

آنگونه که دراین منبع تاریخی ذکر میشود،زندگی وفعالیت فرهنگی در بدخشان مستقل بصورت کل در فیض آباد در خانواده های حکمرانان واشراف ومتنفذین متمرکز بود.نفوس اصلی فیض آباد بدون مهاجرین ومسافرین در سده هجدهم به دوازده هزار خانواده میرسید.به عقیده نژادشناسان در آن زمان در هر خانواده بطور اوسط چهار یا پنج نفر شامل بود.بنابرآن نفوس فیض آباد درسده هجدهم به ۴۸ تا ۶۰ هزار نفر میرسید.

در بدخشان سرایش اشعار ستایشی ومدح سرایی که ازمکتب وسبک اسلامی هندوستان متاثر بود،درمدارج عالی وکمال قرارداشت.مشهورترین شاعر وسخنسرای بدخشان درنیمه دوم سده هجدهم عالیقدر جناب عبدالرحمان آخوند بود که درعصر امارت امیرسلطان شاه میزیست وشاعر دربارش بود. در شهر فیض آباد مرکز امارت بدخشان چندین مدرسه ومکتب فعالیت داشت که در آنها برای تدریس علماوفقها ازهندوستان دعوت میشد.

تاریخ بدخشان  بزبان شکر ریز پارسی محلی به قلم میرزا سنگ محمد بدخشی ومیرزا فضل بیک سرخ افسر نگاشته شده که بگمان اغلب در آن زمان زبان نوشتاری نه تنها در بدخشان بلکه درتمام قلمروی سیطره زبان پارسی در آسیای میانه انکشاف نیافته بود.تاریخ بدخشان یکی از نخستین اثر نوشتاری است که درآن گفتار عامیانه بکار رفته است.این اثر که با آیات قرآن مجید ،اشعار شعرای پیشین چون سعدی ،حافظ وهمچنان اشعار خود نویسندگان آمیخته است که یکی از یادگار های بس مهم تاریخی وفرهنگی سرزمین بدخشان بشمار میرود. باید گفت که تاریخ بدخشان یگانه اثر یادگاری است که تا زمان ما باقی مانده ونه تنها معلومات گرانبهادرباره تاریخ سیاسی بدخشان ارایه میکند بلکه مواد مستنددرباره ترکیب قومی ودینی مردم بدخشان وحیات اجتماعی و فرهنگی این کشوررا دربر دارد. بنابرآن شناسایی با این کتاب  پخش وتکثیر واستفاده ازآن در پیشرفت دانش دراین عرصه تاثیر بسزایی دارد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما