نویسنده: زهرا نظری

   عنصر ملت یکی از عناصر تشکیل دهنده ی کشور است.هر کشور از سه عنصر حکومت،ملت و سرزمین تشکیل شده است. موضوع مورد مطالعه در این بخش،مبحث ملت در افغانستان و نیز هویت و اتحاد ملی در آن است لذا راهبردهای افغانستان و ایالات متحده ی آمریکا که هر دو دارای تکثر قومی هستند مورد مقایسه قرار گرفته است.برای ملت تعاریف متعددی ارائه شده است که در ایالات متحده و فرانسه یک ملت،یک کشور مستقل با جمعیتش است اما به طور کلی ملت به مجموعه افراد ساکن در یک محدوده ی جغرافیایی مشخص و محدود از حیث سیاسی اطلاق می شود که براساس عوامل و خصیصه هایی نظیر تاریخ،فرهنگ، دین،مذهب و...نسبت به یکدیگر احساس همانندی و همبستگی میکنند و خود را متعلق به یک(ما)میدانند.

برای قدرت گرفتن و ثبات سیاسی،اقتصادی و فرهنگی و...در یک کشور می بایست همه ی ساکنان آن خود را متعلق به آن کشور بدانند و هویتی جمعی و ملی برای ساکنان آن سرزمین با هر گرایش قومی،مذهبی،زبانی و...ایجاد شود.در کشور افغانستان که به لحاظ تنوع قومی،نژادی،زبانی و...موزه ی زنده ی دنیا نام گرفته،ایجاد و تقویت هویت ملی مستلزم درک و شناخت عوامل همگرایی و واگرایی در این کشور و نیز به کار بردن سیاستها و راهبردهایی جهت تقویت اتحاد و هویت ملی است.از این رو ابتدا تعریفی از اتحاد ملی ارائه شده،سپس به بررسی این عوامل در افغانستان پرداخته می شود.

اتحاد ملی:عبارت است از گرد آمدن گروه های مختلف مردم و جامعه در درون یک واحد اجتماعی بزرگتر به نام کشور با هویتی ویژه،متعالی و مشترک.

همگرایی:به مجموعه نیروهایی که زمینه تمایل و حرکت به سمت مرکز را فراهم می آورند و بقای ملی را تداوم می بخشند نیروهای همگرا گفته می شود.هرکشور باید از نوعی همگرایی در ساختار زیربنایی برخوردار باشد که با همگرایی سایر کشور ها متفاوت است.از نظر ژان گاتمن روح ملی هر ملتی است که باعث وحدت و انسجام آن می شود.

واگرایی:به مجموعه نیروهایی که زمینه ی حرکت به سمت بیرون و واگرایی را فراهم می آورد و بقای ملی را به خطر می اندازد گفته می شود .

عوامل همگرایی در افغانستان :

1) دین اسلام:تردیدی نیست که بیش از99درصد از ساکنان افغانستان مسلمان هستند و جدا از اختلافات ناشی از تندروی هایی که بین اهل سنت و شیعه در افغانستان وجود دارد،میتوان اسلام را به عنوان یک نیروی پیوند دهنده و منسجم کننده بین قومیت های مختلف دانست.

2) زبان فارسی دری:هر چند در افغانستان تنوع زبانی  وگویشی نیز به وفور یافت می شود به طوری که جورج مورکنستر زبان شناس نروژی میگوید ک امپراطوری قدیم افغانستان را می توان گنجینه ای از شعبه های مختلف زبان های اسیا و اروپا شمرد،لیکن حلقه ی اتصال اکثریت مردم افغانستان در طول تاریخ،زبان رایج دری بوده است که از زمان غزنویان به عنوان زبان رسمی دربار مورد استفاده بوده است.این زبان به عنوان زبان آموزشی  تعلیمی در مدارس و آموزشگاهها به کار گرفته شده است و میتوان این عنصر را به عنوان یک عامل پیوند دهنده ی قوی در بین اقوام مختلف افغانستان نام برد.

3) نماد های ملی:نماد ها تجلی عینی و فیزیکی هویت ملی اند،بنابر این افراد ملت خود را متعلق به آنها می دانند.کارکرد دیگر نمادها متمایز ساختن ملتها از یکدیگر است.نمادها به صورت غیر مستقیم حس ملی گرایی و همبستگی ملی را تقویت می کنند.از جمله این نمادها می توان به سرود و پرچم ملی و ... افغانستان اشاره کرد که همه ی ملت افغانستان به آن احترام میگذارند.

4) تهدیدات و دشمنان خارجی:تهدیدات بیرونی چه در شکل نظامی و امنیتی یا فرهنگی و چه با  ایجاد مخاطره برای حقیقت و شان ملی،همگرایی تهدید شوندگان را افزایش می دهد و آنها را به اتحاد برای دفاع از خود وامی دارد. ساموئل هانتینگتون در کتاب برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی می نویسد: (برای ملت هایی که به جست و جوی هویت یا باز آفرینی هویت خویش برخاسته اند،وجود دشمن،ضرورتی حیاتی است)به همین دلیل در مقابله با نیروهای شوروی همه ی اقوام افغانستان متحد شدند و این اتحاد به شکست این ابر قدرت جهانی منجر شد اما متاسفانه با خاتمه ی این تهدید خارجی انسجام و وحدت ملی نیز در افغانستان فرو ریخت،اما ایالات متحده بعد ازشکست رقیب و فروپاشی بلوک شرق،جهت حفظ انسجام  ملت خود،متوجه سایر رقبا شد و همیشه دشمنی خارجی را برای مردم خود متصور میساخت.انتینگتون در این رابطه میگوید:ما تنها زمانی میفهمیم کیستیم که دانسته باشیم “که” نیستیم و بیشتر برای دانستن کیستی خود باید ببینیم با که دشمنیم.

لذا با فروپاشی شوروی و پایان رقابت میان ابر قدرتها،ایدئولوژی برخورد میان تمدنها از سوی هانتینگتون مطرح شد و تمدن اسلام و دیگر تمدنهای عمده ی جهان به عنوان عوامل تهدید کننده ی آمریکا مورد توجه آمریکاییان قرار گرفت.

نیروهای واگرا در افغانستان:

1) اختلافات قومی و مذهبی:جمعیت افغانستان مجموعه ای از گروه های متنوع و نامتجانس قومی است،به طوری که در سال 1986،اوریوال فهرستی از51 گروه قومی را در افغانستان یادداشت نمود.البته کمتر کشوری را می توان یافت که دارای همگنی و یکدستی قومی،نژادی و...در سرتاسر سرزمین خود باشد.در قرن 19 تلاش میشد برروی عناصر فرهنگی،زبانی وبه طور کلی یک هویت یکپارچه ملی تکیه کنند ولی تجربه ی تاریخی نشان داد که چنین هویت یکپارچه ای وجود ندارد و ملتها به خصوص در واحد های بزرگ جغرافیایی،ترکیبی از عناصر قومی و زبانی مختلف هستند که در یک ساختار سیاسی و اقتصادی به هم می پیوندند و ملت بیشتر یک ساختار است تا اینکه یک مقوله ی سرشت گرا باشد،اما در افغانستان حکام و فرمانروایان و نیز کشور های دیگر به جای اینکه این ساختار را با سیاستهای اتحاد و انسجام تقویت کنند،زمینه ی تنش و درگیری را بین این گروه ها و اقوام فراهم ساختند و موجب نزاع ها و عقب ماندگی ها و محرومیت های فراوانی در این کشور شدند،چنانکه در سایر کشور های توسعه یافته مشاهده میکنیم که گروه های نژادی و قومی متعدد تحت یک هویت جمعی و ملی فعالیت می کنند . مصداق این چند فرهنگی کشور آمریکاست که از50ایالت تشکیل شده و ساکنان آن را قومیت ها و نژاد های مختلفی تشکیل می دهند،باید گفت هرچند در هریک از ایالات تعصب و حس میهن پرستی ایالتی وجود دارد اما این تعصب در هویت بزرگ تر و ملی“امریکایی بودن”تحت کنترل در آمده است و یا به تعبیر دیوید هولینگر آمریکای پساقومی شکل گرفته است .

2) موقعیت پیرامونی قومیت ها:با توجه به این که اکثر قومیت های افغان در مرزهای پیرامونی بسط و گسترش یافته اند،هر کدام دارای دنباله در آن سوی مرزهای کشور هستند و این موضوع باعث شده که قومیت های مختلف افغان،قبل از این که تابع کارکردهای مرکز باشند،از مولفه های قدرتی پیروی کنند که از اراده ی کشور های پیرامونی تاشی می شود.این عامل همراه با دخالت عوامل خارجی،باعث ایجاد حس گریز،از مرکز و واگرایی در بین قومیت های مختلف افغانستان شده است که البته این موضوع نیز توسط یک قدرت ملی فراگیر به نام دولت مرکزی می تواند تاحدی موثر کنترل شود.

3) از دیگر عواملی که در افغانستان زمینه ی واگرایی را فراهم آورده است،می توان به ساختار توپوگرافی افغانستان،بی توازنی در مشارکت ملی اقلیت ها در امور اداری و سیاسی کشور،سیستم ارتباطی ناکارآمد و...اشاره کرد که همه ی این مسایل نیازمند برنامه ریزی صحیح و منطقی همراه با شناخت راهکارهای مناسب آن در سطح ملی می باشد .زهرانظری

منابع :

1- امینیان,ب.,و کریمی قهرودی, م.(1391).استراتژی دولت - ملت سازی آمریکا در افغانستان.دو فصلنامه ی علمی پژوهشی دانش سیاسی.

2- جان پرور, م.(1389).همگرایی و واگرایی در افغانستان. فصلنامه ی آموزشی جغرافیا.

3- سرگیو,ف.(1386). جامعه و فرهنگ در ایالات متحده آمریکا.میزان.

4- سینا,گ.پ.(1381).افغانستان در سه دهه ی اخیر.ثقلین.

5- نامی,م.ح.(1387).جغرافیای کشور افغانستان.تهران:سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.

6- هانتتینگتون, س.پ.(1378).برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی.دفتر پژوهش های فرهنگی تهران.

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما