_هیچ می دانی یک دختر با چهل و پنج کیلو وزن چه قدرتی دارد؟
_نمی دانم فکر نکنم زوری داشته باشد.
_ نه احمق زور را نمی گویم قدرت.
_ خوب قدرتی هم ندارد چطور؟
_ ای برادر از دنیا بی خبری یک دختر چهل پنج کیلویی می تواند تو را به زمین بزند.
_ خوبی تو؟
_ می تواند کاری کند که مثل مار گزیده ها
از زمین و زمان بیزار شوی ، او با چهل و پنج کیلو وزن می تواند توی هشتاد کیلویی را نابود کند .می تواند کاری کند که نتوانی دیگر قامت راست کنی .
_چی شده؟
_هیچ چی مهم نیست لطفا گوش کن میان حرفهایم نیا، بگذار صحبتم را بکنم انوقت اگر پنج هزار پیامک در گوشی ات از او داشته باشی و هیچ کدامشان را پاک نکرده باشی ، یا اینکه در نبودش یک شاخه ی گل سرخ را در لیوانی نگهداری کنی تا جایش برایت خالی نباشد انوقت است که باید خیلی خیلی بیشتر از قدرت این موجودات چهل و پنج کیلویی بترسی .
به خودت نناز که گلادیاتور شهر روم هستی و یا ژنرال پنج ستاره ی نیروی دریایی انها می توانند قبایل را به جان هم بیاندازند ، شهرها را خراب کنند مانند هیتلر، انها بمب های اتمی روان هستند از همان ها که سوییچ هایشان روی روشن تنظیم شده است .
_ هی صبر کن میشه بگی چی شده ؟ الان کجا هستی ؟
_اصلا می دانی داعشی ها برای چه این همه ادم می کشند؟
_ داعش
_ اره دیگه داعش دولت اسلامی عراق و شام .
_ نه چه ربطی داره؟
_ وقتی می گویم احمقی واقعا هستی ، برای بدست اوردن همین دختران چهل و پنج کیلویی ،بله انها برای بدست اوردن همین ها انقدر ادم می کشند.
_یا خدا ، هر جا هستی همان جا باش امدم ....