عزیزه رحیمزاده در حالی که کُرتی چرمی سیاه رنگ کهنه، جورابهای زمستانی و چپلکهای چرمی بهاری به پا داشت، با احتیاط از میان گِلولای راه باز میکرد و موتر حامل ما را به سمت کمپ مهاجران- جایی که او سالها در آنجا زندگی پرمشقت را سپری کرده است- رهنمایی میکرد. این کمپ در نساجی بگرامی موقعیت دارد و وی سالهای متمادی را با هزاران درد و رنج در آن پشت سر گذاشته، نفس کشیده، در میان گلولای راه رفته و در زیر چتر اتاقهای سیاه و تاریک و فرسوده، نان بخور و نمیر را به گلو فرو برده است، ولی اکنون امیدهای زیادی برای ادامه زندگی بهتر در دلش جا گرفته و احساس بزرگ در مخیله کوچکش موج میزند.
پاهای کوچک عزیزه در گلولای فرو میرفت و بعدا آن را به سختی از گل بیرون میکرد؛ اینک جورابهایش کاملا گل آلوده شده بودند. این گلولای ناشی از آب بارانی بود که شب قبل باریده بود. بالاخره به کمپ رسیدیم. در زیر آهنپوش که از چهار طرف باد جریان داشت، ۲۵ یا ۳۰ کودک قدونیمقد در انتظار عزیزه به سر میبردند، همین که چشمشان به عزیزه افتاد، صداها اوج گرفت و همه با زبانهای کوچکشان عزیزه صدا زدند: عزیزه… قلم، عزیزه… کاغذ، عزیزه… پنسلپاک. در این میان تنها عزیزه است که باید به خواستهای آنان پاسخ بدهد و نیازهای آنان را برآورده سازد.
عزیزه از سه سال به اینسو در راستای حقوق طفل برای افرادی که در کمپهای این محل زندگی میکنند، کار میکند. هرچند پدر عزیزه بیکار است و آنان تنها با اندک معاش مادرش که در یکی از مکاتب به حیث آشپز کار میکند زندگی را میگذرانند.
عزیزه رحیمزاده در نتیجه فعالیتهای خود برای فراهم ساختن زمینه آموزش برای کودکان خردسال، گرفتن شناسنامه برای کودکان کمپ و تهیه آب آشامیدنی برای باشندگان این محل نامزد جایزه صلح بنیاد حقوق کودکان گردیده است. وی با دو نامزد دیگر از کشورهای لیبریا و پورتوریکو برای بهدست آوردن جایزه صلح حقوق کودکان به رقابت خواهد پرداخت.
در این کمپ حدود ۲۰۰ خانواده زندگی میکنند و ۳۰۰ کودک مثل عزیزه زندگی دارند. بهگفته عزیزه، وی روزانه ۳۰ الی ۴۰ کودک را آموزشهای ابتدایی داده تا این کودکان بتوانند به مکاتب رسمی با نتایج بهتر راه یابند.
عزیزه چهارده ساله از چگونگی زندگی در کمپ، فعالیتها و حتا از اهداف آیندهاش در راستای معیشت و زندگی بهتر برای کودکان سخن رانده میگوید: «اولین فعالیتهای اجتماعی خود را از مرکز سرکس تعلیمی و تربیوی افغانستان آغاز کردم. آن زمان وقتی که این مرکز برای کودکان نمایشهای سرکس را برپا میکرد و میدیدم که کودکان تا چه حد خوشحال میشوند و خنده بر لبانشان جاری میشود، یک احساس عجیب به من دست داد و به این فکر افتادم که چگونه میتوانم برای آسایش کودکان کار کنم. بعد از آن خود را شامل شورای کودکان که از سوی این مرکز ایجاد گردیده بود، ساختم و نخستین کارهایم را از همین شورا شروع کردم.»
وی میافزاید: «از آن زمان تا کنون به تدریس کودکان این کمپ پرداختم و بعد رهبری شورای این کمپ را به عهده گرفته و در مدت سه سال سه مشکل کودکان را حل کردم. این فعالیتها شامل تاسیس مکتب، توزیع شناسنامه برای کودکان این کمپ و مهیا کردن آب آشامیدنی برای خانوادههای این کمپ که قبل از این به وسیله کودکان به بسیار مشقت آماده میگردید، میشود.»
بهگفته او، از اینکه خودش یکی از مشمولین این کمپ است و با دیگر کودکان زندگی مشابه دارد، به همین خاطر مشکلات کوکان را درک کرده و با دل و جان تلاش میکند تا در راستای معیشت کودکان بیشتر کار کند.
عزیزه میگوید: «اولین مشوقم دراین راستا، مشکلات کودکانی اند که واقعا نیازمند کمکاند. در نخست برای کودکان شورا را تعریف کردم، سپس مشکلات کودکان را ریشهیابی نموده و بعد با مراجعه کردن به مراجع مختلف مشکلات کودکان و خانوادههای آنان را به گوش مسوولان رسانیده تا اینکه سه مشکل عمده کودکان و خانوادهها در اثر این تلاشها حل گردید.»
شورای یاد شده در این کمپ شامل ۲۰ کودک میباشد که هفته یکبار در این محل دایر میگردد و در آن مشکلات کودکان شناسایی میگردد. عزیزه در خانواده هشتنفری زندگی میکند و صنف یازدهم لیسه نسوان سید نور محمدشان مینه است.
او میگوید: «پلانهای آیندهام این است که یک مرجع به نام «هامبورتس مند» که در دیگر کشورهای اروپایی فعالیت میکند، میخواهم یکی از نمایندگی این مرجع را در افغانستان بهخاطر حل مشکلات کودکان افغان ایجاد کنیم تا بتوانیم به وضعیت بد کودکان نقطه پایان بگذاریم.»
او از خاطرات بد زندگیاش یادآور شده میگوید: «یکی از خاطرات بدم این است که چندی قبل یکی از خبرنگاران مجله میرمن از من خواست تا زندگیم را بازگو کنم، وقتی مجله به دسترسم قرار گرفت و آن را خواندم برای اولین بار متوجه وضعیت زندگی خودم و دیگر کودکان این کمپ شدم، با روبهرو شدن این واقعیت بیاراده از چشمانم اشک جاری شد و به سختی گریستم، چون تازه پی بردم که مشکلات زندگی من و کودکان کمپ مهاجران بغلان که من نیز در آن زندگی میکنم، تا چه اندازه زیاد است. سپس به حال خودم، کودکان این کمپ و خانوادههای این کمپ سخت گریستم.»
بهگفته عزیزه، زمانی که او به فعالیتهایش آغاز کرد، هیچ چشمداشتی از تقدیر و یا جایزه نداشته است، اگر او برنده این جایزه نیز نشود، بازهم به راهش ادامه خواهد داد.
او وضعیت کودکان کمپها و کودکان افغان را سخت رقتبار خوانده و میگوید که اگر زمینه کاریابی برای والدین فراهم نشود، وضعیت کودکان از این بدتر خواهد شد. باید نهادها و ارگانهای مسوول هرچه عاجل به این مشکل رسیدگی کنند.
منبع:8صبح