من قبلا برای تهیه گزارش به بامیان سفر کردهام، اما اینجا چشمدیدهایم از دید یک گردشگر را مینویسم:
لباس سنتی محلی یا پیراهن و تنبان بپوشید
شمارههای تلفن مقامهای دولتی و موسسات بینالمللی را از گوشی همراهتان پاک کنید
در مورد زمان سفرتان و راهی که از آن به بامیان میروید به هیچ کسی چیزی نگویید
با اتوبوسهای خط بیایید چون خطر کمتری دارد
صبح هنگام و یا وقتی حرکت کنید که قبل از عصر به بامیان برسید
کارتهای ویزیت، شناسایی و اعتباری خود را در کابل بگذارید
اینها نکات اولیه امنیتی است که هنگام سفر زمینی به بامیان از هر کسی که اطلاعات بگیرید، میشنوید. با هر دوست و آشنایی که بخواهید مشورت کنید فهرستی از هشدارهای امنیتی را با شما شریک میکند تا خطر سفر به حداقل برسد. تاکید اکثریت به سفر هوایی است و به هیچ وجه هم سفر زمینی را توصیه نمیکنند.
اما آیا واقعا راه زمینی از کابل به بامیان خطرناک است؟
با توجه به اتفاقاتی که در گذشته افتاده، هر دو راه کابل-بامیان، خطراتی دارد. افراد گروه طالبان و سایر مخالفان مسلح دولت در روستاهایی که از آن جاده عمومی میگذرد پناهگاه دارند و هر چند وقت یک بار جلو عابران سبز میشوند، در هر فصلی.
راه رفت ما راه غوربند که از ولسوالی غوربند ولایت پروان در شمال کابل میگذرد، بود. در منطقه سیاه گرد ولسوالی ناامن غوربند و تا فاصله ۲۵ کیلومتری بعد از آن گروه طالبان نفوذ دارد و این ولسوالی را ناامن نگه داشته است.
سفر با دعا و صلوات شروع شد، ساعت ۵ صبح به وقت محلی با حدود ۳۰ مسافر حرکت کردیم. خیلی از مسافران به هم نگاههای سوال برانگیزی داشتند. در چنین راهی که اتفاق افتاده شورشیان افرادی شناخته شده را از موتر (خودرو) پایین کردهاند، کسی به کسی اعتمادی ندارد.ما با هیچ نوع خطری در راه رفت و برگشت روبرو نشدیم، اما آثاری از انفجار ماینهای کنار جاده در مسیر برگشت دیده میشد.
من هم بعد از حدود ده سال برای اولین بار لباس سنتی افغانی پوشیده بودم و با تعدادی دوستانم به راه افتادیم. حتی کیفی با خود نبردم که کسی به ما شک نکند و لباس و وسایل خود را در یک پاکت پلاستیکی جابهجا کردم.
برخلاف تصور، پسران و مردانی با شلوار و پیرهن و بلوز همسفر ما بود. تصور خیلی از مسافران این است که شورشیان زمانی موترها را متوقف میکنند که از پیش گزارش دریافت کرده باشند و یا هم فرد مورد نظر شان از راه بگذرد. اما در شرایطی که استراتژی جنگ شورشیان چندان روشن نیست، هر کسی میتواند به خود شک کند که شاید فرد مورد نظر باشد.
راه غوربند، پر از باغهای پربار است و خانههای مردمان محل در دو سوی جاده آسفالت شده عمومی و جویباری که از کنار آن میگذرد ترس را از یاد میبرد. اما مسافران میترسند که نکند شورشیان در میان همین باغها و خانههای غیرنظامیان مخفی شده باشند و ناگهان به جاده بریزند.
شهری دیدنی و امن با آسمانی آبی
با همه ترس و هیجان و سرگرمی و گرمای راه، سرانجام پس از حدود پنج ساعت و نیم به بامیان رسیدیم، من وقتی وارد بامیان شدم، حس کردم در امنترین جای افغانستان هستم، جایی خارج از افغانستان که امنیت دارد، هوای خوب دارد، ارزانی است، هتلهای شیک دارد و بازار و زندگی که هیچ چیزی تهدیدش نمیکند.
این دومین اما نخستین سفر زمینیام به بامیان بود، شهری که بتهای زخمی حک شده در دل تپههایش از هر سویی خودنمایی میکند، شهری با آسمان آبی آبی و مردمانی فقیر اما مشغول به کار و زندگی.
بسیاریها در محل، این صخرههای اطرف بند غلامان در پارک ملی بند امیر را "گراند کانیان" افغانستان مینامند
فرودگاه بامیان که دو سال پیش میان خانههای مسکونی بود و خط پروازش آسفالت نشده بود و در مواقع غیر پرواز میدان فوتبال و والیبال بچهها بود، حالا ساخته شده اما همچنان تعداد پروازها کم است.
تنها یک شرکت هواپیمایی آنهم با پروازهای نامنظم در فضای کابل-بامیان پرواز میکند که بلیط رفت و برگشتش حدود ۱۱ هزار افغانی (۱۸۰ دلار) است. این برای خیلی از خانوادههای افغان مناسب نیست و ترجیح میدهند هر نوع خطری را قبول کنند و با پرداخت چیزی حدود ۴۰۰ تا ۱۰۰۰ افغانی به بامیان بروند. پروازهای ادارههای سازمان ملل و موسسات بینالمللی هم از طریق همین فرودگاه صورت میگیرد.
بند امیر تفریحگاه بسیاری از افغانها و گردشگران خارجی است
ما به محض ورود به بامیان با تعدادی از جوانان بامیان با چند موتر شیک با شادی و مستی رفتیم بند امیر که نخستین پارک ملی افغانستان است.
بند امیر در روزهای عید محل تجمع بامیانیها، توریستهای افغان و خارجی بود. بند امیر هفت بند دارد که از دیدنیترین جاهای افغانستان به شمار میرود. رستورانها و مهمانخانههای زیادی در اطراف آن ساخته شده که برای اقامت گردشگران با هم رقابت میکنند. هزینه یک شب اقامت در بند امیر بین ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ افغانی است. در بند امیر تنوع غذایی کم اما تنوع گردشگری و سیاحت زیاد است.
مردم در روستاها با امکانات اولیه زندگی دست به گریبان اند
بامیان چندین جای دیدنی دارد. شهر ضحاک، دره اژدر (اژدها)، شهر غلغله، دره فولادی، چهل دختران، غار یخی، بتهای بزرگ بودا، مغارهها، کوه بابا، … از دیدنی ترین جاهای این شهر مرکزی افغانستان است که اخیرا نامزد شهرهای خلاق جهان شده است.
هتلهای لوکس و ساختمانهای سمنتی و شیشهای
برخلاف تبلیغات گستردهای که برای بامیان شده، امکانات گردشگری و تسهیلات کافی برای معرفی محلات دیدنی آن از سوی دولت و نهادهای بین المللی فراهم نشده است.
هیچ حصاری بتهای بودا در بامیان را که حالا فقط آثاری از آن مانده، از شهر جدا نکرده است
بتهای بزرگ بودا که جزء میراثهای فرهنگی جهان است و از سوی یونسکو به رسمیت شناخته شده، حتی راهنماهایی ندارد که به گردشگران در مورد قدمت و تاریخ آن معلومات بدهد.
این بتها دست کم در ظاهر درست حفاظت نمیشوند و در مغارههای آن کسی نیست که بر رفت و آمد بازدیدکنندگان نظارت کند. جعبههای خوراکی و پلاستیک و بقایای اشیا و خوراکیها در سوراخهای صلصال و شمامه دیده میشود و تمام مغارهها که هر کدام بیش از ۱۲ سده قدمت دارند، پر از نوشتههای یادگاری افراد است. حتی همان روزی که ما رفتیم تعدادی از بازدیدکنندگان بر جدارهای شمامه با خط سرخ یادگاری نوشته بودند و تاریخ روز قبل زیر آن درج شده بود.
حصاری نیست که بوداها را از شهر جدا کند و افراد میتوانند بدون خرید بلیط هم پای بتها برسند.
یادگاریها در مغارههای تاریخی بودا، کسی در این مغارهها نیست که مانع خرابکاری بازدیدکنندگان شود
همین طور شهر غلغله که از جاذبههای تاریخی دیگر این شهر است، درست مراقبت و حفاظت نمیشود و تعدادی سرباز پلیس پای آن در ساختمانی سمنتی (بتونی) و رنگی که از زیبایی این تپه کاسته است، از آن پاسپانی میکنند اما جاهای آسیبپذیر و حساس شهر غلغله که برفراز تپه قرار گرفته است فاقد هر نوع نکات رهنمودی، راهنما، هشدار، خطکشی و علامتگذاری است.
بامیان پایتخت فرهنگی کشورهای عضو سازمان همکاریهای جنوب آسیا (سارک) شده و همهساله میزبان جشنوارههای زیادی مثل راه ابریشم و مسابقات اسکی و شبی با بودا است.
چند هتل لوکس در مرکز بامیان است که بسیاری از آنها هم در برابر بتهای بامیان قرار گرفتهاند، با ظاهر امروزی و شیشه و سمنت و رنگ روغن که در میان خانههای خاکی و بتهای قدیمی خودنمایی میکنند، به سیمای قدیمی شهری با تاریخی کهن صدمه زدهاند.
در کنار این که افراد شروع به بلند کردن ساختمانهای چندین طبقه سمنتی و شیشهای در مزکر شهر برای هتل و تجارت شخصی کردهاند، بناهایی که توسط دولت هم ساخته شده با چهره قدیمی شهر غریب مینماید
حتی اداره شهرداری بامیان که روبروی بت صلصال است از سمنت و سنگ ساخته شده و شبیه قارچ سفیدی در وسط جنگلی سبز بیرون زده است.
در جای دیگر اما دولت اجازه ساخت خانههای شیک و سمنتی نمیدهد. در اطراف بند امیر که هنگام بازدید ما دهها نفر به آنجا آمده بودند، یک رستوران مجهز هم نیست و برخی از اهالی محل میگویند افرادی هم که خواستند ابتکاری بکنند جلوشان گرفته شده است.
اینترنت ۳G در دوردستهای بیبرق
ما به ولسوالی یکاولنگ بامیان هم رفتیم که جایی دور از مرکز است اما امنیت آن از کابل هم بهتر است و سفر به آن در هر زمانی از شب و روز خطری بزرگ پنداشته نمیشود.
مغازه فروش وسایل موبایل و کامپیوتر در نییک مرکز ولسوالی یکاولنگ بامیان
جاده بامیان تا مرکز ولسوالی یکاولنگ که حدود صد کیلومتر است آسفالت شده. در ولسوالیها و روستاهای بامیان برق نیست اما مردم از انرژی آفتابی برای روشن کردن خانهها استفاده میکنند.
در بازار ولسوالی یکاولنگ مغازههای فروش ابزار کامپیوتر و موبایل نمونههایی است از وسعت تکنولوژی در افغانستان. اینترنت پر سرعت نسل سوم در بسیاری از روستاها و در نقاط مرتفع و جاهایی که با کوهها پوشانده نشده، فعال است و جادههای خاکی، رفت و آمد را در این روستاها حداقل در مواقعی که بارش برف و باران نیست، آسان کرده است.
مالداری و زراعت کار اصلی روستاییان است و ما از خوردن و نوشیدن قیماق (خامه)، مسکه (کره) و شیر و دوغ در روستای چمن این ولسوالی سیر نشدیم.
اما همچنان دسترسی به مراکز مجهز بهداشت و درمان، حمل و نقل، امکانات رفاهی و ادارات خدماتی از دغدغههای اصلی روستانشینان است.
راه جلریز
گذرگاه حاجیگک و معدن بزرگ آهن افغانستان در همین مسیر است و کار آن به دلیل تهدیدهای امنیتی کند پیش میرود
هنگام برگشت هم پرواز منظمی نبود و ما مجبور شدیم از راه زمین بیاییم، هشدارهای امنیتی را به گوش گرفتیم و دوباره خود را با ظاهری ساده که جلب توجه نکند برای سفر زمینی آماده کردیم.
معمولا رانندهها قبل از راه افتادن با دوستان خود تماس میگیرند و در مورد راه میپرسند و بعد راه مناسبی را انتخاب میکنند. راننده ما را هنگام برگشت از مسیر جنوب، که از کوتل (گردنه) حاجیگگ، ولسوالی جلریز و میدانشهر ولایت میدان وردک میگذرد آورد.
حوالی ظهر به راه افتادیم، حدود یک ساعت از مرکز بامیان تا پایان گذرگاه حاجیگک که بزرگترین معدن آهن افغانستان در آنجا است، جاده خاکی است اما از آن به بعد تا کابل که ناامنتر هم است جاده یک سر آسفالت شده است اما کار کوتل حاجیگک نیز به دلیل تهدیدهای امنیتی با کندی پیش میرود و جادهای که این گذرگاه را به مرکز بامیان وصل کند هم به دلایلی از جمله امنیت تا هنوز تکمیل نشده است.
من اولین باری بود که از این راه میگذشتم، نام جلریز لرزه به اندام میاندازد و از مناطق شدیدا ناامن در این مسیر است.
اخیرا در درگیریهایی که در این ولسوالی صورت گرفت، شورشیان به تعداد زیادی از پاسگاههای امنیتی حمله کردند و دستکم ۲۲ پلیس محلی را به شکل فجیعی کشتند.
این پاسگاهها را از نزدیک دیدیم، بیشتر پاسگاهها در میان خانههای مردم در کنار جاده عمومی بود که حالا یا به کلی تخریب شده و یا هم با خاک یک سان شده است.
در راه جلریز اخیرا شورشیان به چندین پاسگاه امنیتی حمله کردند و دست کم بیست و دو سرباز پلیس محلی را کشتند، این یکی از آن پاسگاهها است
برای من که در مسیر راه هر از چندی، جای انفجار ماینهای کنار جاده را میدیدم، این که هر لحظه ممکن است ماین دیگری در رود، ناخوشایند و ترسناک بود. در مسیر پاسگاههای امنیتی کم است. در ولسوالی جلریز در نزدیکی پاسگاه های منهدم شده یک پاسگاه بزرگ روی تپه دیده میشد که از دور به نظر میرسید آسیبی به آن نرسیده است.
در ورودی کابل، نیروهای ارتش، امنیت ملی و پلیس عابران را بازرسی میکنند تا کسی از این مسیر که انتهای شاهراه جنوب قندهار و هرات هم است چیزی به مرکز انتقال ندهد. هرچند موتر ما بازرسی و متوقف هم نشد اما حضور نیروهای امنیتی در این ورودیها و در شاهراه برای شهروندان افغان که عمدتا از این راهها سفر میکنند، دلگرمی بزرگی است.
این یکی از بزرگترین پاسگاههای امنیتی در مسیر جلریز است که در فاصله خیلی کمی از پاسگاههای منهدم شده قرار دارد
بامیانیها میگویند کساد بازار گردشگری ریشه در مسیرهای ناامن به این ولایت دارد. خیلیها مشتاق سفر به بامیان هستند اما کمتر کسی جرات میکند که صد دل یک دل کند و از این مسیرهای پر فراز و نشیب که روایتهای بدی از آن دست به دست شده عبور کند.
خواست اصلی بامیانیها و بسیاری از افغانها از حکومت مرکزی هم همین است؛ اگر در کشور امنیت سراسری آورده نمیتواند حداقل راه های رسیدن به چند تفریحگاه و جاهای گردشگری در کشور را امن کند تا بسیاری از افغانهایی که موفق به دیدن جاهایی مثل بند امیر و واخان بدخشان نشدهاند، مجال سفر بیابند.