- توضیحات
- دسته: فکاهی
یک روز طالبا مرغ خروس را بندی کردن . خو دیگه مرغا جمع شدن و به دیدن خروس رفتن . خروس را گفتن چراچی کردی ؟ خروس گفت طالب عکس ماکیان ره از جیبم پیدا کده . هاهاهاها
- توضیحات
- دسته: فکاهی
معلم از شاگرد پرسید که بچیم بخیز بگو که فیل در کجا پیدا میشه؟
شاگرد گفت معلم صاحب فیل هیچ وقت گم نمیشه
- توضیحات
- دسته: فکاهی
یک عروس صبح عروسی خود دید که برادر شوهرش (ایورش) آمد و بسیار نزدیک در پهلویش نشست. عروس برش گفت که او بچه یک کم دور بیشی که بد هست
ایورش گفت که چرا بد باشه پدرم گفت که بعد از برادرت نوبت توهست
- توضیحات
- دسته: فکاهی
از یکی میپرسد: چرا زن گرفتی؟
گفت ولا مه دیدم که درزندگی هیچ کاره نمیشم گفتم حداقل یک داماد خو شوم
- توضیحات
- دسته: فکاهی
در کنسرت یک هنر مند یک تبله نواز بسیار با احساس محکم ، محکم تبله میزد . آهنگ هنرمند هم تمام شد ولی او به تبله نواختن خود ادامه داد . در ختم گردانده پروگرام از او سوال کرد : که چی احساس و انگیزه برایت رخ داده بود که اینقدر مقبول تبله میزدی ؟ تبله نواز گفت احساس و انگیزه نبود در سر یک تبله عکس خانمم را چسپانده بودم و در سر تبله دگر عکس خشویم بود
- توضیحات
- دسته: فکاهی
در وردک مسابقات کشیدن صدای خر را اندازی شده بود
سطح مسابقات آنقدر بالا بود که خود خر چهارم شده بود
- توضیحات
- دسته: فکاهی
شوهر به خانم خود وصیت می کند که بعد از مرگم همرای مرد همسایه عروسی کن
خانمش میگه ده قار خدا شوی ای چی قسم وصیت است
شوهرش میگه او یک دفعه موتر خراب و کهنه خوده سرم زده بود می خاهم قصد خوده بگیرم
- توضیحات
- دسته: فکاهی
یک روز عروسی شیر بود و یک موش بیسار رقص میکرد. یکی از حیوانات از موش پرسان کرد که تو چرا اینقدر خوشحال هستی موش جواب داد. که عروسی برادر خواندی من است آن حیوان حیران شد و گفت تو موش استی و آن شیر . موش خندید و گفت بچیم هر کس پیش از عروسی شیر میباشد و بعد از عروس
- توضیحات
- دسته: فکاهی
سه تا مرد مردن در اخرت در روز باز پرس بری اولی گفت : برو بهشت ، دومی برو جهنم ، سومی برو تبیله :پرسیدن چرا ؟ گفت : اولی زن داشت دنیا برای او جهنم بود ، دومی مجرد بود دنیا برایش بهشت بود ، سومی زنش مرد نادان رفت یک زن دیگر گرفت
- توضیحات
- دسته: فکاهی
يك دختر از ملا پرسید : اگه یک بچه یک دختره ببوسه چی ميشه ؟
ملا گفت : کار بسيار بد اس گناه داره ، از جمله گناه های كبيره اس
دختر بازهم پرسيد : خی اگه ملا ببوسه چی ؟
ملا گفت : ای شوخك مثلیکه هوای جنت به سرت زده