لوده ره گفتند خرته دوست داري يا زنته؟

گفت ده قهر خدا شوي مره هم دو دله كدي….

نفرک همرای رفیق های خود نشسته بود و شراب میخورد یکدفعه از جای خود ایستاده شد و با صدای بلند گفت که مره ایلا بتین که میروم و نیکر زن خوده میکشم.

رفیق هایش وارخطا شدن و گفتن که بشین ده جایت به نیکر زن بیچاریت چی غرض داری؟

گفت: لوده ها لاشتکش کمر مره اوگار کد…

میگن یک مردکه ده قندهار هنگام لواطت گیر آمد. پولیس مردکه ره برد پیش قاضی و قاضی جزای شه 700 شلاق تعیین کد.

یک دفه ای مردکه رفت پش والی، گفت والی صایب کشور یک کشور دولت یک دولت قانون یک قانون، مره که ده کابل گیر کدن 100 شلاق جزا دادن ده اینجا 700 شلاق، چرا؟

والی قندهار گفت: خو والی کابل درد کون ره چه میفامه؟…..

یک دختر ده آشپزخانه دیگ میکد، یک دفه دویده آمد به مادر خود گفت مادر جان یک موش افتاد داخل دیگ،

مادرش گفت خوب دخترم چه کار کدی،

دخترش گفت نتانستم که موشه از دیگ بیرون بکشم، رفتم پشک همسایه را آوردم و انداختم داخل دیگ.

یک لوده همرای چندتا خر فوتبال ميكد.

یک نفر پرسانش کد: چرا  همرای خرا فوتبال ميكني؟ مگر نمی فامی که اینا خر استن؟

لوده گفت: او قدر هم خر نيستن تا به حال مره چند گول زدن……

نفرک رفت خانه برادر خود ده امریکا. وقتی تشناب رفت هیچ نفامید که ده کجا رفع حاجت کنه.

زیاد فشار آمده بود, دید یک گلدان گل ماندگی است. گُله کشید و ده بین گلدان رفع حاجت کد و پس گله ده گلدان ماند.

وقتی پس افغانستان آمد بعد از چند ماه برادرش از امریکا زنگ زد که او بیادر تو ده تشناب چیکدی، هرکار میکنیم بوی گویت گم نمیشه!!!

از مورچه پرسیدن نظرت در مورد عشق چیست؟
مورچه گفت: پرسان نکو. جوانیم ده انتظار دختر همسایه حیف شد، آخرش فهمیدم دختر نبوده چای خشک بوده.

نفرک هر شب که از پیش بانک تیر میشد دروازه بانک ره تک تک میزد و میرفت.

اعصاب گارد بانک بسیار خراب شد، یک شب نفرکه ایستادش کد و گفت:

مرض داری هرشب دروازه ره تک تک میزنی خودت میری؟

نفرک گفت: بخاطریکه پیسایم ده بانک است تک تک میزنم که خو نری باز بانکه دزد نزنه!!

کدام افغان ده طیاره مسافرت می کده و انگلیسی نمی فهمیده. از روی کتاب یک جمله ره به خدمه میگه: آیا میتوانم من شیر گرم داشته باشم؟

خدمه طیاره که بسیار شوخ بوده سینه خوده به او کشیده که بگیر نوش جان کو.

او افغان ده سر سر خود میزده که کاشکی ازی زن یک گیلاس (شاش) میخواستم…

ترافیک از کریم امتحان رانندگي مي‌گرفت. ازکریم مي‌پرسد اگر يک نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ کریم میگوید: برف پاك كن جناب! ، ترافیک مي‌پرسد: يعني چي؟ کریم میگوید: جناب ترافیک ،‌ يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف!

کلیه حقوق متعلق است به رسانه افغانستان ما
دیزاین شده در سما